تحقق وطن پارسی بر روی صحنۀ تئاتر / به بهانۀ نمایش هفت دقیقه
تحقق وطن پارسی بر روی صحنۀ تئاتر
_ به بهانۀ نمایش «هفت دقیقه» _
یادداشتی از عارف حسینی
آرش عباسی روی تاریکی صحنۀ نمایش بهطور عملی کاری را انجام داده است که در فخرفروشیهای فرهنگی، هنری و ادبی دیگر فقط لافش را زدهایم. نُه بازیگرِ زنِ نمایش «هفت دقیقه» را هفت افغانستانی، یک تاجیکستانی و یک ایرانی تشکیل میدهند.
شاید قصد و توجهی به این مسئله نبوده و فقط اجرای نمایش و شرایط بازیگران اینطور ایجاب کرده است، اما خوانش این متن با این نگاه هم خالی از لطف نیست.
نمایش و معرفی چهرۀ میهمان [مهاجر] در کشور میزبان در وهلۀ نخست بر عهدۀ خود میهمانان است، اگر دقیقتر شویم، اصلاح انگارهای که میهمانان از خود در چشم میزبان دارند، قدم نخست است. همانطور که تلاش فمینیسم در ابتدا، اصلاح تصوری است که زن از خود در نگاه مرد دارد. پس از آن است که میتوان در پی به دست آوردن حق بود.
در برخورد و تعامل بین دو جامعه، بیشک قدرت رسانهای برای میزبان بیشتر است. کجرویهایی که در گذشته و توسط رسانهها در نمایش چهرۀ مهاجران در ایران ارایه شد، تبدیل به دستمایهای برای خندیدن و به استهزا گرفتن در سطح جامعه شد، این تجربه به نوعی یادگاری و سوغاتِ همیشههمراهِ مهاجران است. نامها و لهجهای که از واقعیت فاصله و صرف کاربردی نه طنز که تمسخرگونه دارند. دید محدود نسبت به حضور و وجود نقشهای اجتماعی مهاجران که در سرایدار خانه و کارگر سرمیدان خلاصه میشود، آیا در ادامۀ محدودیتها و مصلحتهای سیاسی نیست.
تلاشهای قشر کمتر شناختهشدۀ هنرمندان و فرهنگیان، در اصلاح زاویۀ دید میزبان نسبت به میهمانان چند سالی است که تأثیرگذار شده است_ به طور نمونه اصلاح غلط مصطلح افغانی _ افاغنه و جا انداختن افغانستانی_.
هنر میتواند ویترین خوبی باشد که نشان دهد انسان در منگنۀ جغرافیا و مرزها نیست، شایستهسالاری است که تعیین میکند نه ملیت و نژاد. در اقلیم هنر رنگها رنگ میبازند و کوری تعصبات مجالی برای حضور ندارد. همنشینی مسالمتآمیز، تعامل و معنای زیبای زندگی اینجاست که معنا میگیرد.
هرچند هنر تنها عرصۀ پرداخت و نمایش نیست، اما از کارکرد و تأثیر آن هم نمیتوان چشم پوشید، در هنر با چهرهای از مهمانان مواجه میشویم که در سطح خوب و قابل قبولی در کنار و در جامعۀ میزبان به زندگی و فعالیت میپردازند. تلاش در این زمینه همان اصلاح انگارۀ «منِ» مهاجر نیز میتواند باشد.
حضور هنرمندان مهاجر در عرصۀ تئاتر و سینمای ایران را در دو دهۀ اخیر اگر نگاهی شتابزده داشته باشیم، از بازیهای چند ثانیهای در سریالهای تلویزیونی دستچندم به اجراهای موفق در جشنوارههای محلی و بینالمللی میرسیم که بیشک نمودار رشد قابلتوجهی است. تئاتر در ذات خود میتواند کنشی اجتماعی _ سیاسی باشد که با نامهربانیهای اعمال شده قصد ایجاد اصطکاک و زاویه گرفتن دارد. هویت اخلاقی _ اجتماعی را شکل میدهد و صیقلی میشود بر رفتارهای خشک و خشن دنیای بیرحمِ جنگلگونۀ واقعی.
در نگاهی دیگر به اینگونه تلاشها، دختر مهاجر برای رسیدن به جایگاه و هدفی در جامعه با چند مسئلۀ مضاعف مواجه است: یک. او مهاجر است و بالطبع با امکانات کمتر و شرایط سخت و پیچیدهتری مواجه است؛ دو. علاوه بر شرایط قبلی، دختر بودن بار سنگینتر دیگری است که او بر دوش میکشد.
اگر از این خانها بگذریم و حاصل کوشش آنها و به نتیجه رسیدنش را ببینیم، نکتۀ خالی دیگری خودش را نشان میدهد: «جای خالی تماشاگر.»
جامعه همان صحنۀ واقعی بازیگری است که حضور همیشگی و مؤثر افراد را میطلبد؛ در نقشی که داریم، در نقشی که به دنبالش هستیم. استقبال پر شور و هیاهو از کنسرتهای نازندۀ موسیقی را میتوان با یکی از همین تئاترها مقایسه کرد. ماهها تلاش و تمرین وقتی با استاندارد مطلوبی به ثمر مینشیند و اثری شایسته را ارایه میکند، آنطور که باید نه معرفی میشود و نه مورد حمایت قرار میگیرد. نهادهای فرهنگی، هنری و ادبی پیش از آنکه حمایت و معرفی کنند، حتی از جریان اتفاقات هم بیخبرند.
بیاییم «هفت دقیقه» ببینیم «هفت دقیقه» فکر کنیم. صندلیهای بسیاری برای تماشاگر هنوز خالی است.
در کنار «هفت دقیقه»، این روزها اجرای جدیدی از نمایش «رومئو و ژولیت» نیز در مشهد به اکران عمومی گذاشته شده که علیرضا سعیدی در آن حضور و نقش جدی دارد، هرچند تمام بلیتهای هفتۀ اول آن به فروش رسیده، میتوان در معرفی و حمایت آن، در نگاهی دیگر به نقش و حضور مهاجران سهم داشت.
پینوشت:
* نمایش «هفت دقیقه» اثر استفانو ماسینی (ایتالیایی) به ترجمۀ نیایش بهمینه و کارگردانی آرش عباسی در فروردین و اردیبهشت سال ۹۸ در تهران، سالن حافظ به اجرا گذاشته میشود.
* نمایش «رومئو و ژولیت» به نویسندگی میلاد کاشانی و به طراحی و کارگردانی مسعود صفری از ۱۹ تا ۲۸ فروردین سال ۹۸ در مشهد، سالن اصلی تئاتر شهر در حال اجراست.
ادبیات اقلیت / ۲۶ فروردین ۱۳۹۸