دو شعر از شوکا حسینی

ادبیات اقلیت ـ دو شعر از شوکا حسینی:
.
۱
با تو در آمیزم
از زیر گردهات تهمینه بزنم بیرون
نه در این دشت محزون
درست وسط کوهستان پیکرت
لای هیبت سنگها و گرگهای پنهان دهان
.
با تو در آمیزم
رخساره چو آتش گلگون کنم
نه در این میانۀ مسکوت
لای پریشانی ابرها
لای شکلهای غریب خاطرت
لای اشتیاق خودم به این همه تلون تو
.
با تو در آمیزم
شور شوم سور شوم مست و پر از نور شوم
نه در آستانۀ دری گشوده
لای دریچهای تنگ
لای ازدحام تو در پهلوی من
لای دشنام هیبتت
لای آن کورسوی مانده در بازوانت
با تو در آمیزم
افسانه شوم
من مست و تو دیوانه
بایستم
جیغکشان
فریادزنان
ما را که برد خانه، بریزد از دامنم
سرخ، سپید، سیاه و کمی هم بنفش
تقدیر من باشد
با تو که در آمیزم
۹۷/۲/۱۸
***
۲
«جمیله ارباب»*
جمیلۀ این زلفشکن
جمیلۀ این کمان مبهوت
جمیلۀ انارهای نارس
روی کشاله از ندامت یک پری قدم میزنی
عمقش به پُک اندوه، مستوری چشیدن خطهایش
تو دور شو، دور بزن کنارۀ مهجورت
نزدیک، نزدیکتر
دام دارام دام دام
دام دارام دام دام
یک دور قمر به دور ناهید
هی بچرخ از سماع قونیه
تا کافههای آتن
با زوربای تهران
خلسۀ رسیده از کنایۀ بوسه
عکس پاشیده با انتهای عریانی
هی بچرخ
دام دارام دام دام
دام دارام دام دام.
.
جمیلۀ بکارت
جمیلۀ انهدام
جمیلۀ تخطئه
دستافشان و پایکوبان میخورد نگاه
روی میز انتشار
صورت ثمین این قیل و قال
از ظنِّ اختیار
تا فلکالافلاک اقبال:
«من فقط ۱۲ سالم بود»
.
دویدن گریههای چند ساله
برای شنیدن گوشهای آسوده
و باز هم دویدن گریههای چند ساله
در چکیدن قطرههای قاعدگی
از گوشۀ چهارخانۀ تن
***
بیخیال!
به طور ناجوری با تو جور میشود
دلم
نخواندههای نفس لوامه
توی گوش تو
پچپچ میشوند خدااااااا!
تیر/۹۱
—–
- فاطمه صادقی معروف به جمیله ارباب و جمیله رقاص.
ادبیات اقلیت / ۸ مرداد ۱۳۹۷
