دو شعر از محمدعلی حسنلو Reviewed by Momizat on . ادبیات اقلیت ـ دو شعر از محمدعلی حسنلو: . 1 گزارش می‌گویند حل شده است با یک لبخند(!) لبخندی که شفا می‌دهد لبخندی که صندلی شفادهنده را قدرتمندتر می‌کند باید خوشح ادبیات اقلیت ـ دو شعر از محمدعلی حسنلو: . 1 گزارش می‌گویند حل شده است با یک لبخند(!) لبخندی که شفا می‌دهد لبخندی که صندلی شفادهنده را قدرتمندتر می‌کند باید خوشح Rating: 0
شما اینجا هستید:خانه » شعر » دو شعر از محمدعلی حسنلو

دو شعر از محمدعلی حسنلو

دو شعر از محمدعلی حسنلو

ادبیات اقلیت ـ دو شعر از محمدعلی حسنلو:

.

۱

گزارش

می‌گویند حل شده است

با یک لبخند(!)

لبخندی که شفا می‌دهد

لبخندی که صندلی شفادهنده را قدرتمندتر می‌کند

باید خوشحال باشیم که لب‌ها

شانسی بزرگ را نصیبمان کرده‌اند

این‌که جنگ سرخورده از پشت میزها بازمی‌گردد

و ما مجبور نمی‌شویم پناهنده‌های بیشتری

برای وطن‌های خارجی تولید کنیم

مجبور نمی‌شویم در مرز

آوازهایی بی‌مرز بخوانیم

و برای خانواده‌هایمان بنویسیم

همه‌چیز خوب است جز

تنی که آن ‌را جا گذاشته‌ایم

خنده‌ای که بیشتر

وطن ولی

ترفندی است برای جدایی

بهانه‌ای‌ست برای مرگ

وگرنه وطن‌ها

عاقلانه خط‌هایشان را پاک می‌کردند

مرزهایشان را بیشتر

من لب‌های زیادی را دیده‌ام

که خندیده‌اند و منفجر شده‌اند

و لب‌هایی را نیز

که بی‌خنده در هوا محو

با این حال

از عادت دوربین‌هاست

که این‌طور عکس بگیرند

و از عادت ما

که نگران عکاس‌ها باشیم

.

***

۲

چگونه

چگونه با شما تنها باشم!

چگونه تنها باشم و تنهایی را

با تن‌های افسردۀ دیگر تقسیم نکنم

من سهم‌های خود را

در اضمحلال پرچم‌‌ها

و صدای ضعیف شاکیان آزادی جست‌وجو می‌کنم

در میان کم‌ها، کم‌های کم‌تر از اقلیت

کم‌هایی بسیار که حباب نفس‌هاشان

تَرَک‌های تکه‌تکۀ پنجره‌های خانه را پوشانده است

و ضخامت جسم تحلیل رفته‌شان

در چارچوب در‌های الکترونیکی بانک‌ها و زندان‌ها نمی‌گنجد!

من بسیارم ای عادت‌های تاریخی نهفته در کتاب‌ها

بسیارم در کلمات، در مرگ‌ها و رنج چشم‌ها

به زبان‌های بسیار بخواه مرا

به زبان وحشتی که شاعر را به دوش می‌کشد

زبان را به دوش می‌کشد و عشقی[۱] را

در عشقی مدام ویران می‌سازد

نیما را معترف می‌کند و با کلمات بسیار

در‌های ویران مرز پُرگهر را با فروغ قسمت می‌کند

چگونه با شما تنها باشم

ای همۀ شاعران ویران

ما را که صدا هستیم و صدا

به صدا نمی‌رساند

ما را که نیستی هستیم و نیستی

به رؤیایی از نیستی می‌خوانَد

ما را که با تن‌های هم

ساخته شده‌ایم برای ویرانی‌های هم

چگونه با شما تن‌ها نباشم؟!

——

[۱] اشاره به میرزاده عشقی، شاعر، روزنامه‌نگار، نویسنده و نمایشنامه‌نویس مشروطه که در سال ۱۳۰۳ ترور شد.

ادبیات اقلیت / ۲۶ شهریور ۱۳۹۷

تمامی حقوق برای پایگاه اینترنتی «ادبیات اقلیت» محفوظ است.

رفتن به بالا