دو شعر از مسعود احمدی
ادبیات اقلیت ـ دو شعر از مسعود احمدی:
… و ساعت مچی من
من
تنها با تنم به تو نرسیدهام نرسیدهام از نگاه پدر
که هی
خلاصهات کنم کوچک مختصر
در شکل چشم
رنگ مو ریخت دهان و قواره ابرو
و در آن تن
که هر مذکر را کر و کور میکند دست هر نر را رو
باید
در حرفهات به خودم میرسیدم و به آن زن
که در بدن متوقف نیست در بستر تمام
و غایب
در گفتههای خودش در هر چه با صداش
راستی
کی به عقب برگردیم بگردیم
در اتاق
لابهلای شب تو به توی بوی شببو
به دنبال بند مو
النگو گوشوارۀ تو و ساعت مچی من؟
اردیبهشت ۱۳۸۴
از آخرین مجموعه «در زیر پوست انگشتهای دست چپم»
***
در زیر پوست انگشتهای دست چپم
چه فرق میکند
در آشپزخانه باشی در خیابان یا در خوابی عمیق
روز در گذر است
عقربۀ ساعت شمار در دو قدمی ده
بوی پائیز با هوا
مربع مشبکی از آفتاب بر سنگفرش اتاق
فنجانت را
کنار پیشدستی میگذاری انگشت اشارهات را بر نُک بینی
تا ذرهیی از آواز فاخته هدر نرود قطرهیی از غلغل آب در گلوی قمری
چه فرق میکند
در کجایی چه میکنی
کنار پنجره
سرت بر شانۀ من است
و حظ لمس رکاب زیرپوشت در زیر پوست سرانگشتهای دست چپم
مهر ۱۳۸۷
از آخرین مجموعه «در زیر پوست انگشتهای دست چپم»
ادبیات اقلیت / ۴ بهمن ۱۳۹۵