رمان سرگرمی؛ رمان متفکرانه
پایگاه اقلیت ـ خواندن رمان و ادبیات داستانی سرگرمی و تفنن است یا کنشی متفکرانه و اندیشهمحور؟ آیا میان این دو مرز روشنی وجود دارد؟ وقتی میخواهیم کتابی (رمانی ـ داستانی) بخوانیم، در جستوجوی چه هستیم؟ آنکه سرگرمترمان میکند یا آنکه پرسشهای بیشتری در ما برمیانگیزد و بیشتر به فکرمان وامیدارد؟ به هر حال رمان خوب کدام یک از این دو است؟
فرشته احمدی، منتقد و نویسنده، در گفت وگو با «ادبیات اقلیت» به این سؤال چنین پاسخ میدهد: «خوشبختانه پاسخ دادن به این سؤال به سختی آفرینش ادبیاتی که هر دو وجه پرسش شما را در خود داشته باشد، نیست.»
نویسندهٔ کتابهای «پری فراموشی» و «جنگل پیر» میگوید: «تفنن و سرگرمی و لذت، هدف غایی همهٔ تلاشهای ماست، آفرینش هنری که جای خود دارد. اما چگونه میشود به شکل لذتبخشی اندیشید؟ یا چگونه میشود اندیشه را در قالبی بیان کرد که خواننده محظوظ شود و ذهن بتواند از کلیشهها و فرمهای غالب همیشگی خلاص شود؟»
این منتقد و نویسندهٔ ادبیات داستانی، توجه داشتن به مفهوم «لذت» را مهم میداند: «مهم است که تعریفمان از لذت چه باشد. گاهی بله، گاهی واقعاً میخواهیم از هر چه فکر و خیال جدی است خلاص باشیم و میخواهیم خوراکی آماده و جویده شده و تعریف شده را به ذهن بدهیم. در آن صورت مینشینیم پای سریالی یا ادبیاتی که پرسش برانگیز نباشد، فقط پاسخ دهنده باشد و باورهای عمومی را بدون آنکه خدشهدارشان کند، تکرار میکند.»
فرشته احمدی ادامه میدهد: «اما ذهن فعال زود از این نوع ارتباط یکطرفه دلزده میشود و دلش میخواهد کنشگر باشد و به عنوان مخاطب فعال مورد خطاب قرار بگیرد.»
او تأکید میکند که: «تعریفمان از لذت مهم است و البته تربیت ذائقهٔ ادبی هم مثل تربیت گوش برای لذت بردن از موسیقیِ خوب یا چشم، برای لذت بردن از نقاشی و عکس خوب مهم است و در عین حال این حرفها به معنای شانه خالی کردن ادبیات از وظیفهٔ لذت بخشیدن به مخاطب نیست.»