سایههای سکوتی موروثی / نگاهی به رمان سایههای سکوت نوشتۀ علی قانع
سایههای سکوتی موروثی
نگاهی به رمان سایههای سکوت نوشتۀ علی قانع
معصومه فرید
رمان سایههای سکوت را علی قانع نوشته و نشر آموت در سال ۱۳۹۵ آن را منتشر کرده است. داستان کتاب ماجراهای زندگی مردی است ۳۵ ساله با محوریت تجاوز به او در نوجوانی. داستان با اعلام خبر اعدام ممد بیجه ــ قاتل زنجیرهای کودکان ــ شروع میشود و با فضاسازیای مهیج و شرح جزبهجزء صحنۀ اعدام او ادامه مییابد. پس از آن شرحی برگرفته از بریدۀ روزنامهها دربارۀ «خفاش شب»، «اصغر قاتل» (اولین قاتل زنجیرهای ایران) و دیگر قاتلان زنجیرهای آورده میشود. بریدۀ روزنامهها چند جا و در فصلهای ابتدایی داستان آورده میشوند، ولی این نقب زدن به گذشته در قالب پرداخت به شخصیتهای داستان تا انتهای رمان همچنان وجود دارد.
اگرچه مضمون اصلی داستان، تجاوز پدرِ دوستِ شخصیت اصلی داستان به اوست، داستان بیشتر به عوامل زمینهای رخداد چنین اعمالی از سوی مرتکبان و باقی ماندن تبعات و آثار منفی آن برای قربانیان پرداخته است. داستان تا حد بسیاری در این ریشهیابی و پرداخت به عوامل زمینهای موفق بوده. بهخصوص این مسائل که بیشتر چه کسانی قربانی چنین اعمالی میشوند، چرا این اتقاق برای برخی از آنها تکرار میشود، و چرا تبعات و آثار آن تا مدتها برای قربانیان باقی میماند؛ عواملی مثل تنشهای خانوادگی، وضعیت نابهسامان اجتماعی در طول تاریخ زندگی افراد یک جامعه و… که شاید همۀ آنها بهنوعی نتیجۀ ناتوانی در برقراری گفتوگو و درک متقابل است؛ چه در شروع داستان که سایۀ این سکوت و ناتوانی در برقراری دیالوگ بین حکومتها، خودش را فقط در چند خط و در صدای آژیر بمباران نمایانگر میسازد و چه آنجا که قربانی رازهای خود را بازگو میکند، ولی برای دختری چینی، که همزبان او نیست و…
از طرفی داستان وضعیتهایی را توصیف کرده که شاید هنگام مطالعات آماری یا شنیدن اخبار از رسانهها چندان به ذهن متبادر نشود. برای مثال، مطابق آمار، بیشترین درصد تجاوزها را افرادی که آشنایی قبلی با قربانیان دارند انجام میدهند؛ اگر در چنین حالتی قربانی زنده بماند و سکوت برگزیند، درطول زندگی خود یا بعدها و هنگام مواجهه با متجاوز چه حالی خواهد داشت؟ قربانی به این پرسش که آیا باید در برابر خانواده و اطرافیان متجاوز سکوت کند یا افشاگری چه پاسخی میتواند بدهد؟ و…
از نقاط قوت رمان آن است که این طرح پرسشها پس از فضاسازیهای همدلیبرانگیز برای مخاطب مطرح میشود. از عناصر تکنیکی دیگر که بهکرات از آن استفاده شده، میتوان از غافلگیری نام برد. به طوری که شاید از اواسط داستان به بعد، مخاطب دیگر انتظار هر رویداد یا کنش دور از ذهن شخصیتهای داستان را داشته باشد. عنوان رمان و طرح جلد کتاب نیز در تناسب با موضوع و محتوای آن است.
روایت داستان پرکشش است و کتاب، داستانی پرماجرا و زبانی روان دارد. ولی گاهی عوض شدن زبان و زمان افعال بدون توجیه است، دیالوگهای داستان در بسیاری موارد یا کلیشهای است یا نصیحتها و اظهارنظرهای شخصیتهای داستان که انگار بیشتر حرفهای نگفتۀ نویسنده است. بخشهایی از داستان تناقضآمیز بهنظر میرسد که گاهی توجیهپذیر است و گاهی نه. برای مثال، در صفحۀ ۶۳ کتاب شخصیت اصلی داستان، پایان ماجرای تجاوزش را اینگونه توصیف میکند که متجاوز او را از ماشین بیرون انداخته و در بیابان رها کرده، ولی در صفحۀ ۸۳ پایان ماجرا را فرار از لای دستوپای او و زنی که وارد آلونک میشود بیان میکند و…
به طورکلی میتوان گفت که این اثر هم مورد مطالعاتی مناسبی برای نقد و بررسی نقاط قوت و ضعف در داستانپردازی و بهکارگیری تکنیکهای ادبی است و هم بستر مناسب محتواییای را برای تحلیل و گفتوگوهای روانشناختی و جامعهشناختی فراهم آورده است.
ادبیات اقلیت / ۵ خرداد ۱۳۹۷