سه شعر از مسعود درویشی
کارگاه شعر / مسعود درویشی
توضیح: کارگاه شعر سایت «ادبیات اقلیت» جایی است برای انتشار آن دست از آثاری که پدیدآورندگان آنها تمایل دارند دربارۀ کار آنها گفتوگو شود. آثار خود را برای ما بفرستید و با شرکت در گفتوگوها بر غنای این کارگاه بیفزایید. نظر خود را دربارۀ آثار منتشرشده در کارگاه، در قسمت «پاسخها» در انتهای هر مطلب درج کنید و آثار خود را با درج عبارت «کارگاه» در موضوع، به این آدرس ایمیل کنید: aghalliat@gmail.com
۱
عزیزم!
دلتنگی،
قطار نیست
تا برای نماز مسافران
ساعتی
در من بایستد.
درست است روبهرویت نشستهام
و کسالت روز را
زانو به زانو میکنم.
اما باورت میشود
این قضای بوسیدن توست
به جان من افتاده است؟!
۲
دیگر این خوابهای سبک
به تو نمیرسند.
تنهایی،
با پنجۀ سنگینش
به سرم میکوبد.
نگاه کن!
به خاطر کمی خواب زمستانی
چطور
از تعامل زخم خوردهام با چند خرس
به رختخواب بر میگردم!
۳
دست داری
در ناباوری دستی
که اشک را
پاک میکند.
دست داری
در توهم دستی
که ماه را
به پنجره
نزدیک میکند.
تو را بارها
مخاطب اسبی شبیه خودم دیدهام
که تخیل شاعرانهاش
به تصور مادیانی دور
قد نمیدهد.
تو را
بارها
در نگاه سگی
دنبال کردهام
که جفتش
سورتمهی بی رؤیایی را
در برف
میکشد.
کارگاه شعر ادبیات اقلیت / ۱۴ بهمن ۱۳۹۴
عباس عابد ساوجی
زندگی من
در قالب
هیج داستانی نمی گنجد
فقط باید
رمان باشد.