سه شعر از خدیجه معصومی
کارگاه شعر / خدیجه معصومی
توضیح: کارگاه شعر سایت «ادبیات اقلیت» جایی است برای انتشار آن دست از آثاری که پدیدآورندگان آنها تمایل دارند دربارۀ کار آنها گفتوگو شود. آثار خود را برای ما بفرستید و با شرکت در گفتوگوها بر غنای این کارگاه بیفزایید. نظر خود را دربارۀ آثار منتشرشده در کارگاه، در قسمت «پاسخها» در انتهای هر مطلب درج کنید و آثار خود را با درج عبارت «کارگاه» در موضوع، به این آدرس ایمیل کنید: aghalliat@gmail.com
احساس
رسیدهام به انتهای راه
به تمامیِ آرزوهایم
و گذر کردهام حیاتم را
همراه با خودم
در ناباوریِ چشمهایم.
دیدم که پر از بهت کودکیام
دیدم که عاشقی تنهایم
و سپس رسیدهام به تو
به اندوهت
و تنهاییِ تو هم
اضافه شده است به دستهایم.
***
در آشیانه ای پر از احساس
با کودکانی پر از پرواز
هیچ نمی خواهم از زمان
هیچ
فقط از یادم نرود که انسانم
و هر چه دست رو به سوی من است
با محبت بفشارم.
شاید که پایان پذیرد
تنهایی پروردگارم.
*****
بی تو
پدیدهای در صفایی
ای آموختهی مهر
صدایت
سکونم را میشکند
و
پیوندم میدهد
به لحظههای بودن.
بی تو چگونه باشم.
چگونه؟
زمستان۹۴
*****
ح مثل حرف
من در این حضور پایانی
در حسرت همدلانهای از یاری
عاشق عشقهایی حزین و رؤیایی
حاجت به حریم ملکوتت بردم.
هرچند هوای حواس تنهایی
حاوی معجزه حرمان است
و حلاوت ایمانم نیز
سخت تلخ شده است.
چقدر حیرانم
که هنوز هستم
و
او نیست.
کارگاه شعر ادبیات اقلیت / ۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۵
اصغر
با سلام و درود فراوان. از سبک شعرهاتون بسیار لذت بردم… هر چند در قسمت هایی موضوع از دستم خارج شد… و یک جاهایی تصویر ذهنی ام از ابتدای شعر دچار اختلال شد. با آرزوی موفقیت!
خدیجه معصومی
سلام
زیاد پیش می آید که من هم موقع خواندن یا نگارش متن یا شعری که حتی به موضوع آن علاقمند هستم دچار سردرگمی بشوم.در رابطه با این شهر ها حتما همین طور بوده است. البته امیدوارم در این جا درصد کمتری را من مقصر باشم.
ممنون از این که توجه نشان دادید.