سه شعر از مجموعه زایش پنهان / شهباز پویا

ادبیات اقلیت ـ سه شعر از مجموعه زایش پنهان اثر شهباز پویا:
اثر
پیشروی قلب به داخلِ یک ابر
و تکه تکه شدنِ چیزی به جای باران
بدونِ شک یک اثرِ هنری است
و بارشِ مُدامِ مرگ است
پنجره را باز میکند
زنبور را تعارف میکند داخل
با چرخشی در فضا خیره میشود به آگاهی انسان
و بعد با اتفاق مینشینند
فکر میکنند نامِ این اثر را چه بگذارند
***
عجیب
در حالتِ عجیب همیشه
یک پرنده به دور از حالتِ پرندهای خودش
در اتاق ظاهر میشود
و بعد با انگشتهایش حالتِ عجیب را برای آدم تفسیر میکند
دیروز را با این نگاه گذراندم
***
مرگ مؤلف
اگر چشمانِ تو یک سیارهٔ دیگر است
به من بگو چگونه میتوانم پابرهنه به سیارهٔ دیگر سفر کنم
چگونه میتوانم در مکانِ مشخصی از چشمانت خانهام را بسازم
یا اینکه اگر چشمانِ تو یک بوتهٔ گل سرخ است
به من بگو چگونه میتوانم بویِ گلها را از صورتت بردارم
به خانهام ببرم درونِ لیوان بگذارم
یا اگر چشمانِ تو یک لیوانِ بُلورین باشد چه؟!
لیوانِ نیمه پُر
که به دقایق مردمکانت یک جفت تخمِ بلدرچین باشد
رها شده از دست و مُعلق در لیوان
نه
انگار چشمانِ تو سوم شخص مفرد است
سوم شخص در چشمانِ تو قدم میزند
به من بگو چشمانت را به چه اسمی صدا بزنم؟
به من بگو چشمانت را با چه نامی صدا بزنم؟
صدا بزنم او
او با هر پِلک روایتی تازه میآفریند روایتی تغییر میدهد
حاشیه را از داخلِ متن برمی دارد و فاصله ایجاد میکند
متنِ او سیاه است و به دلایلی از منظرهٔ روبرویِ خود خالی ست
گاهی او صبح را از صورتم بیرون میآورد
قدم زنان با هم روح گلها را از لیوان برمی داریم و در فاصلهای نامشخص بیرون از متن میکاریم
اگر بیرونِ صدایم ریشه بزنی
اگر بیرونِ تصورم نگاه کنی
اگر به سراغِ لبها گوشها
در طولِ روز اگر به سراغِ پنهانت بروم
اگر از دهانت مه بیرون بیاید و کلمات از چشمانت
اگر باران ببارد آنقدر زیاد
که بگویم زمین در حالِ نابود شدن است
آنجا به ناچار تضمینِ کشتی نوح را داخلِ متن میآورم
از هر کلمه یک جفت برمیداریم
با هم به سیارهٔ دیگری سفر میکنیم
و میگذاریم چشمانِ ناخلفِ این متن بشود مرگ مؤلف.
ادبیات اقلیت / ۱۳ دی ۱۳۹۵

خدیجه معصومی
سلام.اشعار زیباییست.ولی آیا واقعا شعر است؟به نظرم بیشتر متن زیباییست.