شعرهایی از رعنا حیدری
کارگاه شعر / رعنا حیدری
توضیح: کارگاه شعر سایت «ادبیات اقلیت» جایی است برای انتشار آن دست از آثاری که پدیدآورندگان آنها تمایل دارند دربارۀ کار آنها گفتوگو شود. آثار خود را برای ما بفرستید و با شرکت در گفتوگوها بر غنای این کارگاه بیفزایید. نظر خود را دربارۀ آثار منتشرشده در کارگاه، در قسمت «پاسخها» در انتهای هر مطلب درج کنید و آثار خود را با درج عبارت «کارگاه» در موضوع، به این آدرس ایمیل کنید: aghalliat@gmail.com
۱
لولای در را روغن زدم
و هر صدای اضافه را از پنجرهها گرفتم
پیچ دیگری به جای
پیچ گمشدهٔ پای یخچال بستم
یخ
چکه چکه در سینی بزرگ یخچال
جمع میشود.
آدمها نمیتوانند
جای یکدیگر را پر کنند
اشیا، صدای آدمها را
در گلویشان پنهان میکنند
و کلمات را به خاطر میسپارند
به جای ما حرف میزنند
روزی تمام نگفتههایمان را میگویند.
مثلاً کاظم آقا مُرد
اما لباسش هنوز میتواند حرف بزند
تا دخترانش گریه کنند
این را هم به آنها بگوید:
که آستینهای یک دکمهای را
بیشتر دوست میداشت.
بعد از مرگ
صدایم را
از اشیای اتاقم پیدا میکنم
و به زبان آنها حرف میزنم.
***
۲
آجرها با سیمان محکم شدند
از دست رفتند که دیوار باشند
عشق را نگه دارند
به انسانها کمک کنند.
کسی پشت دیوارش میایستد
با گلوله، انسانی دیگر را به باد میدهد
گلولهها را به دیوار بزنید
دیوارها نمیتوانند فکر کنند
به دیواری تکیه میدهم
به دیواری خیره میشوم
آوازم را برای هر چهار دیوار میخوانم.
میتوانیم در هم آمیزیم
یکدیگر را ببوسیم
کارهای فردا را ترتیب دهیم
در میان چهاردیوار
نقشه بکشیم برای هم
چاقویی در سینهٔ مقابل فرو کنیم
یا یکدیگر را به دار آویزیم از سقفش.
سقف کجا بود اگر دیوارها نبودند
آجرها کجا دیوار میشدند
اگر انسانها را دوست نمیداشتند.
***
۳
نه میتوانم سرما را مهار کنم
نه خالی دستانت را
و نه سنگینی بارت را به دوش بکشم
سرم را زیر برف میکنم
دعا میکنم
پشت زمانه خم شود
تو بر آن سوار شوی.
***
۴
صبر میکنم تا نظم خیابان را حفظ کرده باشم
آدمها میدوند تا باقیماندهٔ روز را مصرف کنند
دلم گرفته
تاریکی از گوشهایم بیرون زده است
از کنار بتنها
از کنار نردهها
عبور میکنم
با قوانینی برای چشمها
گوشها
دستها
و پاها
صبر میکنم تا از پوستم محافظت کرده باشم.
***
۵
عشق تو را
چون کینهای باید به دل گرفت
اولین کسی باش که از راه رفته باز میگردد
هرکه را و هر چه را دوست میداری، بدار
فقط
دوست داشتن خودت را به من بسپار.
***
کارگاه شعر ادبیات اقلیت / ۱۶ خرداد ۱۳۹۵