شمس کسمایی و رؤیای قرنی که گذشت
شمس کسمایی و رؤیای قرنی که گذشت
محمدعلی حسنلو
این روزها که فراوان خطایی مصطلح را تحتِ عنوان آغاز قرنِ جدید میشنویم در حالیکه آغاز قرن جدید از سال آینده است، موضوعی ذهنم را مشغول کرده بود. اینکه صد سالِ پیش و در حدودِ سالهای ۱۲۹۹ تا ۱۳۰۱ شاعران در آغازِ قرنِ چهارده شمسی چه شعرهایی ممکن است سروده باشند. موضوعی که خود میتواند پروژهای تحقیقی باشد که بسیار گستردهتر به آن پرداخت. در این میان یکی از شعرهایی که ماهها پیش آن را خوانده بودم، شعری بود با عنوان «جهان زنان» از خانم شمس کسمایی. دربارۀ زندگی ادبی ایشان و اندک شعرهای بهجا مانده از ایشان در آینده بیشتر خواهم نوشت. اما شعر جهان زنان که در مهر ماه ۱۳۰۰ در مجلهای با همین نام منتشر شده است، به نظر میرسد از طرف شاعر به این مجله تقدیم شده است. متن شعر اینگونه است:
در برِ اهل یقین و صاحبِ وجدان
مطلبِ بهتآوریست عالمِ نسوان
دورۀ آزادی است و روزِ رهایی
ما زن و مرد از چه روی سر به گریبان؟
جامۀ غفلت چه سود چاک نمودن؟
خود رسد این وقتِ هرج و مرج به پایان.
توان مسلمان شده چون نقشِ به دیوار
از وضع زمان بیخبر و بیحس و بیکار
دوشیزۀ ایران عقب از قافلۀ علم
در پیشِ رهت بادیه بیآب و پر از خار
در قرنِ نو هم جنسِ تو چون مرغ به پرواز
تو هم چه بهائم سرِ خود داده به افسار
چون مادرِ ما نیست غیور و متعصب
این است که فرزندفروشی نبود عار
تا کی هوسِ زینت و مشغولِ توالت
تا چند پیِ مشتری و فکرِ خریدار
این جامهٔ خفت بِکَن از فخر بِکَن آه
آن تاجِ کیانی که تو را هست سزاوار
هشدار اگر امت خاصی به حقیقت
اسلامپرستی و نبود و پی افکار.
برای ورود به این شعر من آن را به دو بند تقسیم میکنم:
بند اول شامل شش مصراع نخست است که در آن چهار مصراع با استفاده از کلمات وجدان، نسوان، گریبان و پایان همقافیه شدهاند. در این بند شعر در ابتدا با خبری آغاز میگردد که بدون هیچ پردهپوشی صراحتاً به انتقاد از مردان و زنان زمانۀ خود میپردازد. شاعر با خطاب قرار دادنِ انسانهای با وجدان جامعۀ خود، اخطار میدهد که در زمانۀ آزادی و رهایی چرا ما همچنان باید اسیر هرج و مرج باشیم. در خوابِ غفلت باشیم. بند اول با نقطهگذاری در انتهای مصراع شش به پایان رسیده است. در واقع این بند میتواند در حُکمِ مقدمهای باشد که جزئیاتِ بیشترِ خود و چرایی اینگونه خطاب قرار دادن را در بند دوم برای خواننده بیشتر برملا کند.
این جزئیات عمیقاً باور دارند که مسلمانان در غفلت و بیخبری و بیانگیزگی بهسر میبرند. شاعر نوکِ پیکان غفلت را علیالخصوص به سوی زنانِ جامعۀ خود چرخانده و بر این باور تکیه دارد که زنان باید به تحصیل علم بپردازند. او معتقد است آغازِ قرن جدید باید آغاز پرواز زنان باشد. با وجودِ خارهایی که در این راه وجود دارد او باید غیور و متعصب باشد و احتمالاً ضمن حفظ نقشِ مادرانۀ خود با شجاعت دل به آغازِ این راه بدهد. کسمایی تأکید میکند که باید این جامۀ خفت و خاری از تن کَنده شود و زنِ ایرانی به آنچه شایستۀ اوست دست یابد.
میتوان گفت ما در واقع با همان گفتمانی مواجه هستیم که پس از انقلاب مشروطه، خواهانِ این بود که زنان ضمنِ حفظِ نقشِ مادرانۀ خود بهعنوان یک شهروند نیز بیشتر وارد اجتماع شوند. مهمترین مطالبۀ مورد نظر نیز اجازۀ حقِ تحصیل برای زنان بود. تحصیل علم و اجازۀ ورود زنان به مدارس باعث میشد که آنها مادرانی موفقتر و عالمتر باشند.
از شمس کسمایی نامهای نیز به تاریخ انتشار ۳۱ اکتبر ۱۹۰۹ به یادگار مانده است که آن نامه هم انگار به شکلِ دیگری بیانگر محتوای شعر جهان زنان منتهی به گونۀ نثر است.
در بندی از نامۀ کسمایی ضمنِ تشکر و قدردانی بابتِ بازگشایی مدارس دخترانه و آموزش خط، حساب و جغرافی به دختران تأکید میکند که آنان باید سایر علوم چون دکتری دندانسازی، جراحی، قابلگی و غیره را نیز یاد بگیرند. او معتقد است همۀ مشکلاتِ زنانِ ایرانی ناشی از بیعلمی است، موضوعی که نقطۀ ثقل شعرِ او نیز در مصراع «دوشیزۀ ایران عقب از قافلۀ علم» است و بهروشنی مطرح شده است. کسمایی در این مصراع تمامِ زنان جامعۀ ایران را در آغاز قرنِ جدید مورد خطاب قرار میدهد.
بهطور کلی شعر جهان زنان خطابهای است که خواهان هوشیاریِ مردان و زنان در کنار یکدیگر است. از ناتوانی و بیانگیزگی مسلمانان با صراحت انتقاد میکند. به عمق مشکلاتِ اجتماعی جامعه نقب میزند و میگوید که در جامعه تنفروشی، فرزندفروشی، عقبماندگی در نحوۀ تفکر و نوعِ تربیت فرزندان بیداد میکند. شمس کسمایی میخواهد با سیلی زدن به این جامعۀ در خوابِ غفلت فرو رفته به او بگوید که جامۀ خفِّت را باید بِکَند و دوباره آن تاجِ کیانی و فراست را بر سر بگذارد که شایستۀ آن است. شاید او به نوعی باور به ایرانی نیز دارد که زمانی گذشتۀ پُرشکوهی داشته است.
در پایان باید توجه کنیم که خواندن این شعرها جدا از نقاط قوت و ضعفی که با توجه به زمان خود داشتهاند، ما را بیشتر با مطالباتِ اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی جامعۀ آن زمان روبهرو میکند. مطالباتی که البته نوپا بودند و تازه میخواستند به زنِ ایرانی چهرۀ جدیدی بدهند. چهرهای که ردِّ پای آن خود در سفرِ صد سالهای که شعر فارسی از سال ۱۳۰۰ تا به امروز طی کرده است قابل بررسی است.
نباید فراموش کنیم شمس کسمایی به همراه تقی رفعت، جعفر خامنهای، ابوالقاسم لاهوتی و… جزو شاعرانی است که به فکرِ تغییرات اساسی در ساختمانِ شعر فارسی بودند. بازخوانی شعرها و آثار این افراد _ چه شعر و چه نثر _ به جهتِ روشن شدن مسیر تاریخ و آشناییِ دقیق و صحیحِ همۀ علاقهمندان امروز خود یک ضرورت است تا ما مسیر طیشده را بهتر بشناسیم. امید است که نگارنده بتواند در آینده بیشتر به جنبههای ادبی و محتوای اجتماعی این دسته از شاعران بپردازد.
محمدعلی حسنلو
۱۱ فروردین ۱۴۰۰
منابع:
- شمسی کسمایی شاعرهای بدونِ دفتر و دیوان، رضا همراز، انتشارات قالان یورد تبریز، چاپ اول ۱۳۹۸.
- نامههای زنانِ ایرانی، علی باغدار دلگشا، انتشارات روشنگران و مطالعات زنان، چاپ اول ۱۳۹۵.
ادبیات اقلیت / ۱۸ فروردین ۱۴۰۰