داستان بلند: من رئیس جمهور / محمدمهدی ابراهیمی فخاری (قفسه ــ ۱)
من رئیس جمهور
(داستان بلند)
محمدمهدی ابراهیمی فخاری
در خانهتکانیِ سال گذشته، یک دفترچه بینام و نشان لابهلای کتابهای پدرم پیدا کردم. جلد نداشت. لای دفترچه هم کاغذپارههایی بود و تکههایی از روزنامه. آنها را به همان ترتیبی که لای دفترچه بودند، بینِ مطالبِ این کتاب آوردم. به نظر میرسد که این نوشتهها از آنِ یک رئیسجمهورِ فقید باشد. نمیدانم چه کشوری. از توصیفهای اندکی هم که لابهلای نوشتهها بود، نتوانستم پی ببرم. اطلاعات تاریخی خوبی هم ندارم که بتوانم وقایعش را کشف کنم.
نام و نشان نویسنده هم پاک شده بود. اسم شخصیتهایی هم که از آنها نامی در کتاب هست، پاک شده بود. من هم دوباره شخصیتها را با حروف الفبا مشخص کردم. یک نفر عمداً آنها را پاک کرده بود و من هم از نظر اخلاقی درست ندانستم که آن را بازیابی کنم.
یکبار بینِ کتابهای پدرم یک نسخه خطی از یک شاعرِ قدیمی پیدا کردم و پرسیدم این هم مثل نسخههای خطی دیگر صد میلیون قیمت دارد؟ پدرم هم گفت نه. چون کامل نیست. بعدها دیدم که شعرهای آن شاعر را تصحیح و چاپ کردهاند.
من هم از این ماجرا تأثیر گرفتم و خواستم پیش از اینکه کسی این نوشتهها را از جایی دیگر تصحیح و چاپ کند، خودم دستبهکار شوم و آنها را تایپ و منتشر کنم. تا بلکه نامی از خودم هم باقی بگذارم.
همانطور که گفتم، این کتاب خاطرات یک رئیسجمهور است و مسلماً ارزش تاریخی دارد. یکی از رئیسجمهورهای متعددی که به خاطر / بهانه فساد اخلاقی برکنار شدهاند و حالا معلوم نیست کجای دنیا مشغول زندگی یا مرگ هستند.
نوشتهها به نظر میرسد که افتادگی دارد. بعضی از برگههای این دفترچه از جایی دیگر به آن چسبانده شده است و به نظر میرسد رئیسجمهور مذکور، آن را در جایی نوشته که دسترسی به این دفترچه نداشته است.
به هر حال من هم مانند خیلی از دانشمندان، این اطلاعات را صرفاً جمع کردهام و کاری به درست و غلطی آنها ندارم. هرچند که نمیدانم چه دانشمندی چنین کاری میکند. ولی به هر حال در گوشهای از دنیا باید چنین دانشمندی وجود داشته باشد. هرچند کسی او را به اسم دانشمند نشناسد.
این مطالب را من، محمدمهدی ابراهیمی فخاری، پیدا و برای اولین بار تایپ کرده و منتشر میکنم و به این وسیله نام خود را تا زمانی که این اثر باقی باشد، ماندگار میکنم.
یک
با صدای زنگ تلفن از جا کنده شدم. نمیدانم کی خوابم بُرد. چون به قصد خوابیدن دراز نکشیده بودم، خوابم درست و درمان نبود. دو تا انگشت سمت چپ دست چپم خواب رفته و گزگز میکند. احمقانه است، ولی تمام طول شب را نمیدانستم که خوابیدهام و این سؤال توی ذهنم بود که چرا خوابم نمیبرد. حتا توی خواب نگاهی به روزنامهها هم انداختم. یادم میآید که حتا آگهی ترحیم کوچکی که از یک زن بدون عکس، گوشه صفحه دهم روزنامه چاپ شده بود، توجهم را به خودش جلب کرده بود توی خواب. خواستم از سر کنجکاوی صفحه ۹ روزنامه روی میز را نگاه کنم تا ببینم واقعاً آن آگهی را توی خواب دیده بودم یا در بیداری. ولی زنگ تلفن مجال نمیدهد. گوشی را برمیدارم و نمیدانم چرا حرفی نمیزنم. آن طرف خط زنی میگوید: «آقای رئیسجمهور… الو… الو…»
نمیدانم چرا احساس میکنم که نباید حرفی بزنم و آن طرف خط هم انگار یک صدای ضبط شده در حال پخش است و من فقط باید گوش بدهم. نمیدانم چند بار دیگر میگوید «الو» که جواب میدهم: «بله»
…
مشخصات فایل:
نام کتاب: من رئیسجمهور
نویسنده: محمدمهدی ابراهیمی فخاری
ناشر: سایت ادبیات اقلیت
تعداد صفحات: ۴۷ صفحه
قیمت: ۲۰۰۰ تومان
ویرایش: تحریریه ادبیات اقلیت
صفحهآرایی و طرح جلد: الاهه رضوانی
تاریخ نشر: پاییز ۱۳۹۶.
این محصول را از فروشگاه سایت ادبیات اقلیت سفارش دهید.
ادبیات اقلیت / ۴ آذر ۱۳۹۶
از همین مجموعه: