ماهنامه همشهری داستان هم تعطیل میشود
داستان تعطیلی مجلات گروه همشهری به همشهری داستان هم رسید و شمارۀ مهر ۱۳۹۷ این مجله، آخرین شمارۀ این مجله خواهد بود.
ادبیات اقلیت ـ گروه مجلات همشهری و اوضاع نابسامان آن مدتهاست که خبرساز رسانهها و محافل خبرنگاری و سیاسی است که خلاصهای از این اتفاقات و تحلیل آن را در این گزارش میتوانید بخوانید.
از مدتی پیش، زمزمۀ تعطیلی کلی گروه مجلات همشهری و تمامی مجلات آن نیز به گوش میرسید و در این میان، دوستداران مجلۀ پرطرفدار “همشهری داستان” نیز نگران روزی بودند که خبر تعطیلی این نشریه بیاید.
روز گذشته، محمد طلوعی مشاور سردبیر این مجله، خبر ناگوار را در صفحۀ فیس بوکش اعلام کرد: شمارۀ بعدی آخرین شمارۀ مجله همشهری داستان است.
او در این یادداشت با انتشار تصویر جلد شمارۀ بعدی ماهنامۀ همشهری داستان، نوشته است:
این آخرین جلد مجلهی داستان است، آخرین تیر آرش. اینکه میگویم آخرین شماره نه خوشحالم میکند نه ناراحت، فقط مثل حقیقت مطلق بیتعارف جلوِ رویم است. من خیلی اهل سوگواری نیستم، واکنش ندارم، خودم را جوری تربیت کردهام که کنش کنم جای واکنش و این فرهنگ همهی ما در مجلهی داستان است.
محمد طلوعی، در ادامۀ این یادداشت مینویسد:
ما اهل نک و نال نیستیم، اهل جدل و مجادلهی بیحاصل نیستیم، روزی کارمان را شروع کردیم که تاریکی ۸۸ بود و به نظرم امروز هیچ از آن روزها تلختر و بیسرانجامتر نیست. آن روزها فحشمان دادند که مخدریم و با داستان همهچیز را به فراموشی میدهیم امروز هم فحشمان میدهند که سالها رانت گرفتیم که موفقیم اما ما فارغ از این نام و ننگ بودیم. این سالها موهای من در داستان سفید شده، نه به شکلی استعاری، واقعن سفید شده، دندان شش راست فک بالا و پایینم را پرکردهام و پنج کتاب چاپ کردهام.
طلوعی دربارۀ بحرانهای اخیر گروه مجلات همشهری مینویسد:
این روزها قابل پیشبینی بود، قابل پیشبینی بود چون حداقل در سه دوره با حکم و بیحکم مشاور و عضو شورای سیاستگذاری گروه مجلات همشهری بودم، میدانستم اینچیزها پیش میآید و به سهم خودم سعی کردهام جلویش را بگیرم. سعی کردم مجلهها را و مجلهی داستان را بالاخص حفظ کنم و در دو دوره سرمایهگذار خصوصی معرفی کردم که مجله را میخرید اما نفروختند، مجله را با شرایطی سختتر از این واگذاری فلهای حتا به تحریریه واگذار نکردند. یک روز به آقای حاجی گفتم هزینههای گروه مجلات بعد از کسر فروش به اندازهی اجارهی عرشهی پل پارکوی هم نیست. یعنی اگر این آقای تازه از راه رسیده بخواهد یک عرشهی پل در تهران بگیرد و اسمش را یک سال رویش بنویسد باید پول بیشتری بدهد تا گرفتن ۸ مجله از مجلات همشهری با تعداد فروش یکمیلیون نسخه در سال. اما باز اینها گذشته است، ما در گذشته جنگیدهایم ولی نه برای اینکه بنشینیم و امروز سوگواری کنیم.
مشاور مجلۀ همشهری داستان همچنین نوشته است:
این جلد داستان برای من استعارهای است از آدمهای مجلهی داستان، آدمهایی که آینده را میبینند و امروز میکشند. از شش ماه پیش ما کارهای مجلهی «ناداستان» را شروع کردیم. طراحی سر و شکل و بخشبندی مجله و گرافیکش، در روال گرفتن مجوز برای مجله هستم و به محضی که ارشاد مجوزش را بدهد مجلهی «ناداستان» که مطالبش هم آماده است چاپ خواهد شد. شاید این تنها دلیل ما برای زندگی در این روزها باشد، که نصیبمان را از این زندگی تلخ بگیریم و به تازه آمدگان بفهمانیم ایستادن رو دوش دیگران هم لیاقت میخواهد.
ادبیات اقلیت / ۲۱ شهریور ۱۳۹۷