درباره نویسنده

مطالب مشابه

یک دیدگاه

  1. 1

    یک کتاب خوان

    جناب جنانی
    قبلن نظرم را در مورد این سریال نوشته های شبه نقد شما در مطلب قبلی گفتم و حتمن خوانده اید.
    حالا که به نقدهای گلشیری اشاره کرده اید که باید ازش آموخت سوال من از شما این است که شما چه آموخته اید؟ شما از کج فهمی گلشیری در داستان نویسی نوشته اید و اینکه یک تنه عامل تباهی ادبیات ماست. آن هم به حجم یک رمان. خواستم یادآوری کنم که اگر به اندازه ده رمان دیگر هم از این آسمان و ریسمان های شبه نقد بنویسید پشیزی نمی ارزد تا وقتی که با متن داستان ها و رمان های گلشیری رو به رو نشوید و این کج فهمی مورد نظرتان را در آن نشان ندهید.
    شما چطور نقدهای گلشیری را خوانده اید و هنوز یاد نگرفته اید که نقد یک اثر یا آثار ادبی باید در مواجه با متن اثر و تحلیل و برسی خود اثر با استناد به متن اثر به عنوان یک کار مستقل و قائم به ذات خود باشد؟
    اتفاقن یکی از عوامل سیه روزی ادبیات ما انبوه منتقدهای شبیه به شماست که می نشینند و داستانی را نقد می کنند بدون آنکه حتا با یک جمله از خود داستان رو به رو بشوند و بررسی اش بکنند.
    این چیزی که شما بهش نقد می گویید یعنی فلسفه بافی و تئوری بازی و نقل قول و از فلان و بیسار تئوری پرداز و فیلسوف و جامعه شناس و… شوخی ای مضحک و غم انگیز بیش نیست. این مدل نقدی که در ایران به عنوان نقد داستان باب شده است و پدربیامرز همه تان انگار از روی دست هم کپی می کنید یک نوشته شبه فلسفی روانشناسی جامعه شناختی و… است نه نقد.
    یک بار دیگر شما را دعوت می کنم این کج فهمی های گلشیری را به جای قصه بافی در متن داستان هاش نشان بدهید.
    البته بخش دوم این نوشته تان از اینکه شما دعوت مرا اجابت کنید ناامیدم کرد. گویا شما کلن در مورد اینکه داستان چیست دچار سوء تفاهم بزرگی هستید. داستان نویس ترجمه ای؟ فکر مستقل؟ شوخی می کنید؟ شما مطمئن اید دارید در مورد داستان حرف می زنید؟
    البته از این نوشته های به اصلاح نقد شما پیداست که شما هم مثل همکارهای دیگرتان تصور می کنید داستان یک نوشته فلسفی جامعه شناختی و تئوری پردازانه در مورد زمین و زمان است.
    کاش می توانستم رو به رویتان بنشینم، یک لیوان آب خنک دم دستم بگذارم و از شما بخواهم داستان پیرمرد و دریا و تپه های چون فیل های سفید همینگوی را برایم نقد کنید و بعد با اشتیاق گوش بدهم که چطور می خواهید این تئوری ها و فلسفه بافی ها را به این داستان ها حقنه کنید.
    بگذارید یک رازی را بهتان بگویم. سعی کنید روی یک صندلی بنشینید تا خدای ناکرده اتفاقی نیافتد. نشستید؟ خیلی خوب:
    دوست عزیزم، آیا شما می دانید مثلن داستان تپه های چون فیل های سفید فقط دارد داستان می گوید؟ آن هم در مورد چه؟ تمام ماجرا در مورد سقط جنین است و بس. هیچ چیز دیگری هم از توش در نمی آید. نه تئوری، نه فلسفه، نه جامعه شناسی. باورتان می شود؟ فقط و فقط در مورد سقط جنین است و بس. و می دانید چرا داستان است و ارزش هنری دارد؟ ارزش و هنرش اول و آخر در این است که چطور نوشته شده است. حالا چطور نوشته شده است و چرا ارزش هنری دارد؟ این را باید سطر به سطر داستان را بخوانی و ببینی همینگوی از چه تکنیک های برای گفتن داستانش استفاده کرده است و چطور از فرم کار کشیده است تا موضوعی به این پیش پا افتادگی را داستان کند و داستانش را به هنر برساند. باورت می شد موضوع اینقدر ساده باشد؟

    حالا بگذار یک راز دیگر را هم در گوشی تنها به خودتان بگویم. می دانید منتقد کیست و کارش چیست؟ منتقد کسی است که سطر به سطر این داستان را بررسی می کند، تکنیک ها را کشف می کند، نقاط قوت و ضعف داستان را از متن بیرون می کشد، بررسی و تحلیل می کند و در آخر نتیجه گیری می کند که ارزش هنری این داستان در چه سطحی است. به این می گویند نقد.
    حالا فکر کنید این قصه های جن و پری ای که شما نوشته اید اسمش را چه می توانیم بگذاریم.
    در آخر هم یک راز غم انگیز دیگر را برایتان بگویم. خواندن سطر به سطر یک داستان، کشف تکنیک ها و شگردهای نویسنده و بررسی و تحلیلش یا در واقع همان نقد داستان، خیلی سواد می خواهد. درک داستانی می خواهد، آگاهی از روند طی شده در داستان نویسی می خواهد.
    و خبر خوش اینکه شما تنها نیستید. تا امروز من در ادبیات این روزها حتا یک منتقد هم ندیده ام که داستان نقد کند. همه شان مثل شما یک آش شله قلمکار از تئوری و فلسفه و کوفت و زهرمار سر هم می کنند و به اسم نقد به خورد ملت می دهند.و جرات این را ندارند که حتا با یک جمله از داستان رو به رو بشوند و بررسی اش کنند.

نظرات بسته شده است.

تمام حقوق برای وردپرس یار محفوظ است