مهابهارات / یکی از بزرگترین دستاوردهای روایی بشر
احمد ابوالفتحی: القابِ متعددی به مهابهارات دادهاند. ژرار شالیان حماسهپژوهی که کتابی با نامِ «گنجینهی حماسههای جهان» از او به فارسی ترجمه شده است آن را «شاهکارِ شاهکارها» نامیده. استاد جلالی نائینی که ترجمهی نقیب خان از این کتاب را تصحیح و منتشر کرده است آن را «دائرهالمعارف هندو» خوانده و فرنوش اولاد مترجمِ خلاصهی تهیه شده توسطِ ویلیام باک این کتاب، آن را «شاهنامهی هندیان» لقب داده است.
مهابهارات برای هندوان کتابی دینی و آیینی است اما ساختِ رواییِ مبتنی بر نبردِ خاندانیاش و نیز روایتها و خردهروایتهای جذاب و متنوعِ آن، این کتاب را به اثری پر اهمیت در تاریخِ ادبیات جهان هم تبدیل کرده است. اثر پراهمیتی که طولانی بودنش نزدیک شدن به آن را سخت کرده است. گرنت وات در کتاب «درسگفتارهای ادبیات جهان» میگوید مهابهارات احتمالاً طولانیترین شعر در جهان است. این را هم میگوید که این اثر هفت برابرِ مجموعِ ایلیاد و اودیسه حجم دارد.
همین حجم بالا در کنارِ تنوع و تکثرِ شخصیتها و داستانهای موجود در اثر، باعث شده است که مهابهارات به یکی از آثاری تبدیل شود که بسیاری از پژوهشگرانِ حوزهی ادیان، تاریخ و ادبیات هندوستان متمایل به ارائهی خلاصهای از آن باشند. ژرار شالیان در گنجینهی حماسههای جهان خلاصهای بیستوچند صفحهای از آن ارائه داده و جلالی نائینی هم در مقدمهاش بر تصحیح ترجمهی قدیمی مهابهارات در چند صفحه آن را خلاصه کرده است. اما اینگونه خلاصههای اجمالی فقط میتوانند سرفصلهایی از این کتاب را ارائه دهند.
یکی از سنتهای نزدیک شدن به آثار حجیمِ کلاسیک در غرب (که البته هم محاسنی دارد و هم آفاتی) ارائهی عصارهی آثار است. یک خلاصهی بهنسبت حجیم از اثر که میتواند فراتر از سرفصلها مخاطب را با اثر آشنا کند. نمونهای از این عصارهها را در اوایل دههی نود منوچهر بدیعی ترجمه کرده بود: «اولیسِ جویس؛ عصارهی داستانی». نشر نیلوفر که آن کتاب را منتشر کرده بود، اخیراً عصارهی داستانی بینوایانِ ویکتور هوگو را هم منتشر کرده است. خلاصهی نزدیک به پانصد صفحهای مهابهارات را نیز میتوان ذیل مقولهی ارائهی «عصارهی داستانی» طبقهبندی کرد. شاید برای اثری مانند بینوایان که مخاطب ایرانی با داستانش آشنایی نسبی داشته باشد ارائهی چنین عصارهای چندان لازم نباشد اما برای اثری مانند اولیس و یا اثری مانند مهابهارات، چنین عصارهای راهگشا و مفید است.
مهابهارات اما از متونی نیست که ایرانیان به آن بیتوجه بوده باشند. همانطور که گفتم جلالی نائینی حدود چهل سال پیش ترجمهی نقیب خان از آن را که مربوط به قرن ده هجری قمری است، به همراه پژوهشگری هندی با نام ن. س. شوکلا تصحیح و منتشر کرده بود و علاوه بر آن داراشکوه و چند تن دیگر نیز آن را به فارسی ترجمه کردهاند. اما این ترجمهها شاید برای نزدیکی مخاطبِ اهلِ داستان و روایت به این کتاب آغاز مناسبی نباشند. ویلیام باک چنان که در مقدمهی اثر آمده است در ارائهی عصارهی مهابهارات رعایتِ امانت را فدای ارائهی «داستانی خوب» از این اثر کرده است و خواندنِ این داستانِ خوب، شاید پلی شود برای گام نهادن به سمتِ آشنایی با ریشههای ریشههای مشترکِ ما و هندیان و درعینحال لذت بردن از یکی از بزرگترین دستاوردهای روایی بشر.
ادبیات اقلیت / ۴ بهمن ۱۳۹۹