نشستی با کنسرو غول و نویسنده‌اش در قم Reviewed by Momizat on . ادبیات اقلیت ـ جلسه نشست ادبی گروه داستان جمعه، مورخ 21 آبان ماه در سرای ناشران قم برگزار شد و این بار با حضور معصومه میرابوطالبی و علی اصغر عزتی‌پاک به عنوان م ادبیات اقلیت ـ جلسه نشست ادبی گروه داستان جمعه، مورخ 21 آبان ماه در سرای ناشران قم برگزار شد و این بار با حضور معصومه میرابوطالبی و علی اصغر عزتی‌پاک به عنوان م Rating: 0
شما اینجا هستید:خانه » خبر و گزارش » نشستی با کنسرو غول و نویسنده‌اش در قم

نشستی با کنسرو غول و نویسنده‌اش در قم

نشستی با کنسرو غول و نویسنده‌اش در قم

ادبیات اقلیت ـ جلسه نشست ادبی گروه داستان جمعه، مورخ ۲۱ آبان ماه در سرای ناشران قم برگزار شد و این بار با حضور معصومه میرابوطالبی و علی اصغر عزتی‌پاک به عنوان منتقد، به سراغ کنسرو غول نوشته‌ی مهدی رجبی رفت. نخست بعد از معرفی نویسنده کتاب مجری جلسه با این سوال از مهدی رجبی جلسه را آغاز کرد که: شخصیت اصلی این داستان چقدر به شخصیت اصلی نویسنده نزدیک است؟

نویسنده پاسخ داد: هر نویسنده‌ای به صورت خودآگاه و ناخودآگاه وارد داستان خودش می‌شود و من اولین خاطره‌ام از کلاس اول این است که من همه چیز را وارونه می‌نوشتم و معلم‌ها سعی خودشان را کردند تا من درست بنویسم، اما تا امروز هم من هنوز به آن کار ادامه داده‌ام. اما زندگی که در کنسرو غول ساخته شده را من تجربه نکرده‌ام و یک داستان برساخته تخیل من است.

سپس عزتی‌پاک نویسنده‌ی باغ کیانوش در خصوص نویسنده کنسرو غول گفت: باید مهدی رجبی را از پیشرو‌ترین نویسندگان نوجوان دانست که داستان‌هایش با نمونه‌های غیرایرانی خوب جهانی رقابت می‌کند و حتی می‌تواند بالاتر از آنها بایستد.

وی صحبت‌های خود را این طور ادامه داد که: در بررسی این کتاب، در خصوص دو موضوع صحبت خواهد کرد، یکی قصه و دیگری محتوای اثر.

ایشان پیش از این‌که وارد بحث شوند، درباره تغییر طرح جلد کتاب گفت که از نظر ایشان همان طرح اول مناسب‌تر است. عزتی پاک با تکیه بر این که مخاطب نوجوانان ما در داستان به دنبال قصه است و برای نوجوانان که به جهت بلوغ و سن خاص خود، متمرکز نیستند جذاب بودن قصه مهم است، توضیح داد که نویسنده کنسرو غول به این متمرکز نبودن دقت داشته است و سعی کرده تا قصه‌ای آمیخته به طنز و رمز‌وراز؛ را برای مخاطب خود بیافریند تا حوصله‌اش با خواندن آن سر نرود.

نویسنده‌ی موج فرشته در ادامه صحبت‌هایش گفت: نکته مهم برای نوجوان، تملک دنیای بزرگسال است تا خود را با او مشابه‌سازی کند. برای این مساله نیز نویسنده تمهیدی دارد و آن این که هم یک عشق لطیف و ظریف را در داستان می‌‌گنجاند و هم اشتیاق شخصیت اصلی داستان به جنایتکار شدن و کار بزرگ انجام دادن تا بتواند توجه دیگران را به خود جلب کنند و جایگاه اجتماعی خود را به دست بیاورد و بودن و موثر بودن خود را به بزرگترها ثابت کند. از جمله نکات مثبت این داستان، بلوغ فکری و جستجوگری شخصیت است که با رمزورازآلودگی قصه در هم تنیده می‌شود و مخاطب را به دنبال خود می‌کشاند.

سپس معصومه میرابوطالبی به نقد کنسرو غول از دیدگاه اسطوره‌ای پرداخت و گفت: پل رادن معتقد است که برای تبدیل شدن شخصیت به قهرمان باید چهار مرحله در داستان طی شود. مرحله اول شخصیتی داریم که تنهاست و با کسی حتی مادرش ارتباط برقرار نمی‌کند. این دوره را که بچه بدبین و بی‌احساس است و نمی‌‌خواهد تغییری در خودش ایجاد کند، مرحله اول یا همان مرحله‌ی «حیله‌گر» می‌نامد. مرحله دوم وقتی برای توکا(شخصیت اصلی) اتفاق می‌افتد که کتاب جنایتکار را از پیرزن می‌خرد و شروع به خواندن آن می‌کند و درست وقتی کتاب را روی تاقچه می‌گذارد و از پنجره فرار می‌کند، شخصیت توکا به سمت تغییر می‌رود و اولین حرکتش را انجام می‌دهد که در مرحله «سگ تازی» است. کتاب جنایتکار به عنوان یک کاتالیزور عمل می‌کند تا تغییرات در توکا روی بدهد. مرحله سوم وقتی اتفاق می‌افتد که توکا و غول حفظ کردن اعداد را شروع می‌کنند. اولین پیروزی او بعد از این حفظ رقم می‌خورد و حتی ژاکت پیش او می‌آید و از او سوال می‌کند، این مرحله همان مرحله «شاخ قرمز» است.

نویسنده‌ی از باغ‌ها به بعد در پایان صحبت خود به آخرین مرحله تبدیل شخصیت به قهرمان اشاره کرد و گفت: در آخرین مرحله نیز که مرحله «دوقلوها»ست، داستان به این سمت می‌رود که دو جنبه‌ی جسمی و فکری شخصیت، یعنی برادر کار و برادر اندیشه با هم یکی ‌شوند. دوستی با ژاکت یک قدرت فیزیکی به او می‌دهد و از آن سو قدرت اندیشه را با کمک غول به دست می‌آورد.

ما اگرچه در این داستان از ابتدا قهرمان نداریم، اما این قهرمان از یک موجود ترسو و دست‌وپا چلفتی ساخته می‌شود.

عزتی پاک، نویسنده‌ی آواز بلند در بخش دوم صحبت‌هایش به دو نکته درباره‌ی محتوای داستان کنسرو غول اشاره کرد و گفت: نویسنده این داستان به ویژگی‌های روانی مخاطبش توجه داشته و دقیقا می‌دانسته است که برای چه کسی می‌نویسد، جای خرسندی است، زیرا نه مخاطب را دست‌کم گرفته است و نه دست بالا که محتوای اثر را نفهمد. این اندیشه‌ی حاکم بر این داستان همان گمشده‌ی ادبیات نوجوان ما است.

داستان کنسرو غول در «باغ تنهاییِ» توکا، جایی که نوجوان نیاز به تفکر دارد تا جایگاه خود را بشناسد، تا آنجا پیش می‌رود که شخصیت توکا به خوبی ساخته و پرداخته شود. این داستان در واقع فرآیند کشف استعداد یک نوجوان است. ترفندهایی که نویسنده به کار گرفته، مثل استفاده از جادوی ریاضی برای آن است که شخصیت خودش را کشف کرده و اعتماد به نفس را در خودش ایجاد کند و از هیچ بودن به همه چیز برسد و حتی جهان بزرگ‌سالان را نیز تحت تاثیر قرار ‌دهد.

سپس نوجوانان حاضر در جلسه نظر خودشان را در مورد این رمان، بیان کردند. از جمله:

معصومه بیگدلو گفت: به نظر من این داستان به من کمک کرد تا بتونم بروم به سمت درس ریاضی. ریاضی درس سختیه و وقتی دیدم توکا که اصلاً درسش خوب نبود، اما تلاش کرد تا جایی که اسمش در کتاب گینس نوشته شد. اولش این پسر دست‌وپا چلفتی بود، ترسو بود و درسش هم خوب نبود، اما در آخر درسش خوب شد و ترس‌هایش ریخت و توانست با بچه زرنگ کلاس‌شان(ژاکت) رابطه داشته باشد.

نرگس فهیمی نیز نظرش این بود که توکا اولش شخصیتی بود که مدرسه را دوست نداشت، از ریاضی بدش می‌آمد ولی از وقتی رفت داخل زیرزمین و با آن کتاب و جادوی ریاضی آشنا شد، علاقه‌اش به ریاضی بهتر شد و درسش هم بهتر شد و در آخر هم توانست با کمک دکتر اوووم مادرش را هم با همان دروغ‌های روانشناسی‌اش نجات بدهد.

در ادامه رویا سلیمانی به این نکته اشاره کرد که: به نظر من چون شخصیت اصلی اول علاقه به مدرسه نداشت و دست‌وپاچلفتی بود و علاقه به چیزی هم نداشت، تا فصل سه داستان برایم جذاب نبود. ولی از فصل چهار به بعد داستان جذابتر شد و علاقه بیشتری به ادامه داستان پیدا کردم.

محمد کاوی نیز برداشت خود را از این رمان چنین بیان کرد: چیزی که من دوست داشتم و از آن خوشم آمد این بود که این داستان مثل بقیه داستان‌ها که در پایان به این نتیجه می‌رسی که «همه چیز به خوبی و خوشی تمام شد و همه به خوبی کنار هم زندگی کردند» تمام نمی‌شود.

مهتاب انوار با جزیی‌نگری خود بر روی انتخاب کلمات از طرف نویسنده و اثرش بر مخاطب اشاره کرد: کتابتان برای نوجوان‌ها بود، اگر به شخصیت نوجوان‌ها دقت کرده باشید، دوست ندارند به شخصیت آنها توهین بشود. در مورد چپ دست‌های وحشی گفته بودید، آقای عزتی پاک و خانم میرابوطالبی اگر می‌خوانند درک می‌کنند، اما یک نوجوان نمی‌تواند درک کند، بلکه همان کلمه وحشی را می‌بیند و قضاوت می‌کند، من خودم چپ دست هستم و شما این کلمه را در مقابل راست دست‌ها گذاشتید، اما من دوست نداشتم و کاش کلمه دیگری را می‌گذاشتید.

در ادامه یکی از نوجوانان از مهدی رجبی پرسید: انگیزه شما و حس درونیتون از این داستان رو بدونم و این که چطور خودتون رو به آرامش می‌رسانید و چطور این داستان را نوشتید؟

نویسنده خواهران تاریک در پاسخ او گفت: نویسندگی یک جایی یقه آدم را می‌گیرد، بعد تکرار می‌شود ولی نوشتن چیزی نیست که هدف باشد، اما وقتی به سمتش می‌روی، نمی‌توانی رهایش کنی. من برای بهتر نوشتن سعی می‌کنم چیزهایی را که می‌بینم یا می‌شنوم خوب ببینم و به اخباری که می‌شنوم دقت می‌کنم، چون ممکن است داخل داستانم از آن استفاده کنم، اما طوری آن را تعریف می‌کنم که برای مخاطبم جذاب باشد.

در پایان این جلسه جشن امضای کتاب‌‌های مهدی رجبی برگزار و گفت‌گوهای شفاهی میان نوجوانان و نویسنده کنسرو غول انجام شد.

جلسۀ نقد و بررسی رمان کنسرو غول در قم

جلسۀ نقد و بررسی رمان کنسرو غول در قم

جلسۀ نقد و بررسی رمان کنسرو غول در قم

جلسۀ نقد و بررسی رمان کنسرو غول در قم

جلسۀ نقد و بررسی رمان کنسرو غول در قم

جلسۀ نقد و بررسی رمان کنسرو غول در قم

ادبیات اقلیت / ۲۲ آبان ۱۳۹۵

کانال سایت ادبیات اقلیت در تلگرام

تمامی حقوق برای پایگاه اینترنتی «ادبیات اقلیت» محفوظ است.

رفتن به بالا