نور از دهان / شبه شعرهایی از متون نثر عرفانی
ادبیات اقلیت ـ نور از دهان ـ «ردیابی رگ و ریشههای شعر آزاد» در نثر کلاسیک فارسی هدف اصلی کتابی است که علیرضا نوری و زهرا حیدری با نام نور از دهان تألیف و منتشر کردهاند.
این کتاب افزون بر مقدمهای مفصل دربارۀ ضرورت این پیگیری و ردیابی تاریخی ـ ادبی، سه بخش دارد که در آنها گزیدههایی از «تذکره الاولیا» و «شرح شطحیات» و «سوانح العشاق ـ تمهیدات ـ مرصاد العباد» که نویسندگان کتاب آن را «شبه شعر» خواندهاند، منتشر شده است و هرجا که اشتراکی میان این شبه شعرها با شعر شاعران دیگر، خصوصاً شاعران معاصر یافتهاند، در کنار آن ذکر کردهاند.
از جمله این شبه شعرها و شعرهای معاصر دارای وجه مشترک با آن به این قطعه از کتاب تذکره الاولیا میتوان اشاره کرد که در صفحه ۶۴ کتاب آمده است:
«سنگی دیدم
در راهی افگنده
و بر وی نبشه که:
إقلب واقرأ
برگردان
و برخوان»
در ذیل این «شبهشعر» این شرع از اخوان ثالث را میخوانیم: «نوشته بود / همان / کسی راز مرا داند / که از این رو به این رویم بگرداند. (اخوان: ۱۳۸۷، از این اوستا، کتیبه)»
نویسندگان در این باره توضیح دادهاند که: «این شبهشعرها وقتی در درون متن نثر قرار دارند، مغلوب بوطیقای مسلط نثر هستند، اما نگاهی خیره در درون آنها هست که خواننده را جذب میکند. نگاهی چشمچران که در درون هر متن هویت یافتهای وجود دارد. تعدادی از این شبهشعرها جملات قصاری هستند که با تخیلی ساده شکل گرفتهاند و به مرزهای شعر نمیرسند اما نکتهای درون آنها هست که دلیل انتخاب بوده است، مثلاً پایان بندی خوبی داشتهاند یا بار عاطفی زبان نقش برجستهای داشته است.»
نور از دهان را انتشارات نصیرا در سال ۱۳۹۴ در هزار نسخه و با قیمت ۱۳۰۰۰ تومان برای نخستین بار منتشر کرده است.
در بخشی از مقدمۀ این کتاب میخوانیم: «سوژۀ نثر عرفانی سوژهای اخته و فاقد کنشمندی است. سوژهای که در مواجه با ابژۀ فربه شده به اضمحلال میرسد و زبان فارسی مکانمندی این اضمحلال است. در این بین عنصری وجود دارد که نقش میانجی را بازی میکند، عنصری که به وسیلۀ آن عارف و سالک نیستی خود را به معبود اعلام میکند. عرفان فارسی صدایِ بلند این نیستی است که بوسیلۀ زبان هویت مییابد. نیستیِ هویت یافته، نیستییی که باید بیانگر شکلی از اضمحلالِ بودن باشد. ابراز این نیستی زبان خاص خود را میطلبد. زبانی تقریباً موسیقایی همراه با تخیلی رها که گاهی خوش زبانی هم چاشنی آن میشود و در شبه شعرهایی متجلی میگردد. شبه شعرهایی که واگویههای عارفان در نثر فارسی است و محصول اضمحلال سوژه در ابژۀ متعالی است.
نثر عرفانی محصول دهان عارف است. دهانی تاریخی که از تن نمادینِ عرفان حرف میزند. دهانی که برآیند فرهنگ و مختصات انسان ایرانی است. انسانی که در شکل مواجهه با جهان به سمت اشراق و انتزاع پیش میرود و آن قدر میرود که نابودگی خود را در قبالِ یک بودِ انتزاعی در زبان عرفانی بیان میکند. که در بسیاری از مواقع نام آن شطح است و محصول قبض و بسطهای روانی و مالیخولیایی است که ریشه در روان رنجوری و روان پریشی تاریخی دارد. نقش دهان در بیان شطحیات عارفان نقشی کلیدی است هر اتفاقی در دهان میافتد. دهان مرکز ثقل سکوت و شنیدن است و این هر سه در فضای عرفانی از اصلیترین مولفهها محسوب میشوند.»