درباره نویسنده

مطالب مشابه

یک دیدگاه

  1. 1

    زهره عارفی

    ۱. چرا شخصیت اصلی حاضر نیست درست و درمون بازی کنه و ترجیح میده خودش رو به نفهمی بزنه؟ «من هم دیدم که آس دل اومد پایین، اما ترجیح دادم خودم رو به نفهمی بزنم، هیچی دل تو دستم نبود، اما دلم نمی‌خواست دلشو بِبُرم، اما رو دلش هم نمی‌خواستم رد بدم»
    هرچی فکر کردم به جایی نرسیدم… فقط چندتا حدس زدم که نشانه های زیادی توی متن پیدا نکردم.
    ۲. چرا فقط این رو دعوت کرده؟
    ۳. آیا صرف تنهایی دوستش می خواد ببازه؟ برای چی؟
    نفهمیدم. اگرچه این نکته که حکم «دل » است برام خیلی جالب بود ولی نتونستم ارتباط لازم را برقرار کنم.
    و پاراگراف «دیشب زنگ زد و گفت تولدمه، فکر نمی‌کردم من رو دعوت کنه،…» این نباید بعد از خط تیره باشه. فکر کنم سهوا خط تیره گذاشته شده.

نظرات بسته شده است.

تمام حقوق برای وردپرس یار محفوظ است