همیشه یک عضو در بدن شما اضافی است / یادداشتی دربارۀ جهانِ عکاسانۀ جوئل پیتر ویتکین Reviewed by Momizat on . ادبیات اقلیت ـ "همیشه یک عضو در بدن شما اضافی است" عنوان یادداشتی از امیر قنبری است دربارۀ جهانِ عکاسانۀ جوئل پیتر ویتکین که در اختیار سایت ادبیات اقلیت قرار گر ادبیات اقلیت ـ "همیشه یک عضو در بدن شما اضافی است" عنوان یادداشتی از امیر قنبری است دربارۀ جهانِ عکاسانۀ جوئل پیتر ویتکین که در اختیار سایت ادبیات اقلیت قرار گر Rating: 0
شما اینجا هستید:خانه » یادداشت » اقلیم هنر » همیشه یک عضو در بدن شما اضافی است / یادداشتی دربارۀ جهانِ عکاسانۀ جوئل پیتر ویتکین

همیشه یک عضو در بدن شما اضافی است / یادداشتی دربارۀ جهانِ عکاسانۀ جوئل پیتر ویتکین

همیشه یک عضو در بدن شما اضافی است / یادداشتی دربارۀ جهانِ عکاسانۀ جوئل پیتر ویتکین

ادبیات اقلیت ـ “همیشه یک عضو در بدن شما اضافی است” عنوان یادداشتی از امیر قنبری است دربارۀ جهانِ عکاسانۀ جوئل پیتر ویتکین که در اختیار سایت ادبیات اقلیت قرار گرفته است:

.

همیشه یک عضو در بدن شما اضافی است

یادداشتی دربارۀ جهانِ عکاسانۀ جوئل پیتر ویتکین

امیر قنبری

“در این عصر پرخاشگر و پُر از خشونت، تصمیم می‌گیرم به جای روشنایی‌ها به تاریکی‌ها بپردازم و در آن‌ها غوطه‌ور شوم.” این نجوای تیره و تار مردی است که یک عمر با مرده‌ها زندگی کرد. قطار بی‌انتهای بخیه‌های سیمی که کلِ صورت یک مرد را تشکیل می‌دهد، دست و پاهای بیرون‌زده از کیسۀ خرید، سر سرخپوستی چاق کنار گل و میوه روی میز غذا، دندان‌ها و دماغ خردشده با چکش، جمجمه‌های سوراخ سوراخ شده با گلوله و ساطور و سیخ، ارۀ بلندِ دوطرفه در سفیدی استخوان، معاشقۀ همجنس‌خواهانۀ دو مرد با صورت‌های لهیده، عریانیِ کلاسیکِ زنی که میان دو پرنده در بستری از گیاه و مگس لمیده، وزنه‌های سُربی سنگینِ آویزان از پوستِ پایین تنۀ زنان و مردانِ مطرود و مریض، تنها گوشه‌ای از جهانِ تلخ و سهمگین جوئل پیتر ویتکین را به نمایش می‌گذارد.

جوئل پیتر ویتکین نازیباییِ مرگ، شکنجه و زوال را در قابی جاودانه می‌سازد که متلاشی شدن و ضمایم تهوع‌آورش، یکریز و بی‌امان بر سر بینندۀ آثارش آوار می‌شود. مردی که به شکلی “خطرناک” خلاق است و مثله‌شدگی و آسیب‌های موحشِ جسمی را با میخ، تیغ، اره، سوزن، پونز، کارد، قیچی، ساطور، سیم خاردار، خرده شیشه، فلز مذاب، گیره و چکش به “خلاقیت” بدل می‌کند، بخشایشی سخاوتمندانه و – صد البته برای آدم‌های استاندارد و بهداشتی – نفرت‌انگیز و هولناک. در دنیای تصاویر ویتکین زشتی، سویه‌های تاریک روان، فساد، کوژی، کج و کوله بودن و بیماری، چندین برابرِ زیبایی، سلامت، تعادل، طراوت و اتاق ایزوله ارزش خلاقانه و هنری دارد و استودیوی عکاسی‌اش با خرواری ابزار و آلاتِ شکنجه و لوازم مرگ، بی‌شباهت به سیاهچال‌های قرون وسطایی نیست. او هنرمندی است که تنها بخشندگی‌اش در بی‌رحمی‌هایش خلاصه می‌شود و نگاتیو عکس‌هایش با رنگِ سایه‌ها و بوی کبودِ مرگ روتوش شده‌اند. سوژه‌های این عکاس معاصر آمریکایی، چون خود او زنده زنده در گذشته‌ای تروماتیک دفن شده‌اند، جایی که در کودکی، بر اثر تصادف اتومبیل و کنده شدن سر دختری چهار ساله جلوِ چشمانش، مرزهای رسمی و تعریف‌شدۀ بدن انسان، برای همیشه در نگاهش مخدوش شد و از آن به بعد، عکس‌هایش فِرِیم به فِریِم ما را وا می‌دارد در میان فوجِ بدن‌های بدون اندام رها شویم، بدن‌هایی قطعه قطعه شده و دفرمه که از هیچ زبانی تبعیت نمی‌کنند و هیولاوار در اعماق یک بی‌شکلیِ عظیم و بیکنی غوطه ورند. این موجوداتِ ترحم‌برانگیز، به روایتِ کتاب مقدس، همان “وحشی‌ترین اشرف مخلوقات”اند که بی‌رحمانه و بی هیچ شفقتی، سایر آدمیان را از ارتباط با آن‌ها برحذر می‌دارد.

بی‌گمان، واقعیت در عکس‌های ویتکین حقیقت ندارد. او با چینشِ شاعرانۀ دست و پا و سر قطع‌شدۀ انسان‌ها درون دیس غذا، مثل وعدۀ غذاییِ خدایانِ دوزخی، هاله‌ای اُلُوهی و ضیافت‌گون به آن می‌بخشد و با این نمایشِ امعا و احشایی درصدد مسخ، انکار و انهدامِ “مرگ” برمی‌آید که چنگالش برای پاره پاره کردن و بلعیدن زندگی، دائماً باز است. پرفورمنسی پارودیک و باوری صد درصد رمانتیزه و اَبزورد. او چون خدایان آزتک، از زندگیِ مرده‌ها زاده می‌شود و خشونتی عریان را به بیننده تحمیل می‌کند و منطقی را بر پا می‌دارد که جز غریزۀ مرگ ـ خواهی و آذینِ انهدام، حامل هیچ شور دیالکتیکی نیست. ویتکین به‌خوبی می‌داند که هنر در متعالی‌ترین شکلش ـ از حجاری‌های غار تا کدُگذاری مدرنِ رمه‌های اجتماعی ـ در نمایشِ قساوت و هارمونی ناموزونِ خشونت خلاصه می‌شود، همان چرخه‌ای که انسان متمدن را به رانه‌های نئاندرتالی‌اش پیوند می زند. برای او این تنها واقعیتی است که ارزش ادامه دادن دارد. او اهل حاشیه رفتن و هشدار دادن نیست و برای ترساندن ما نیازی به مقدمه‌چینی ندارد. درست مثل پلانی از فیلم پدرخوانده، یک روز صبحِ زود از خواب بیدار می‌شوید و با وحشت و دستپاچگی درمی‌یابید که بدنتان خیسِ خون است و سر یک اسب، روی سینۀ شما سنگینی می‌کند.

در کارناوالی که ویتکین با انبوه عکس‌های آخرالزمانی به راه می‌اندازد، از آدم‌های معمولی هیچ خبری نیست اما لشکری از دوجنسه‌ها، معلولان جسمی، بیماران جنسی، منحرفانِ مدفوع‌خوار، همجنس‌بازان، کوتوله‌ها، ناقص‌الخلقه‌ها و محرومانِ فاسد، در آن مثل زخم به هم منگنه شده‌اند‌. در این برهوتِ استخوان‌های رهاشده و اجساد مثله‌شده و مخلوقات عجیب‌الخلقه که به “نقص” عادت کرده‌اند، هیچ راهِ فراری در کار نیست. در دنیا چیزی جز فرومایگی، تباهی و حرکت به سوی مرگ وجود ندارد، البته با سرگرمی‌های فقیرانه‌ای چون جشن‌های عامیانه، فاحشه‌خانه‌ها، سیرک‌ها و میکده‌هایی که بوی اسطبل می‌دهند.

نمونه‌هایی از آثار جوئل پیتر ویتکین:

ادبیات اقلیت / ۲۴ شهریور ۱۳۹۷

پاسخ (1)

تمامی حقوق برای پایگاه اینترنتی «ادبیات اقلیت» محفوظ است.

رفتن به بالا