هوشنگ آزادیور شاعر، مترجم، سینماگر و پژوهشگر ایرانی درگذشت
ادبیات اقلیت ـ هوشنگ آزادیور سینماگر، مستندساز، مترجم، نظریهپرداز تئاتر و شاعر روز یکشنبه نهم اردیبهشت ۱۳۹۷ به علت مشکلات قلبی و ریوی درگذشت.
ابراهیم مختاری، کارگردان و مستندساز ایرانی در گفتوگو با ایسنا ضمن تأیید خبر فوت هوشنگ آزادیور بیان کرد: این هنرمند پیش از این مشکل قلبی و ریوی سابقهداری داشت و یک سکته ناقص هم کرده بود. او در چند روز اخیر در بخش مراقبتهای ویژه بیمارستان بستری بود و متأسفانه حدود یک ساعت پیش به دلیل تشدید مشکلات قلبی و ریوی دار فانی را وداع گفت.
به گفته ابراهیم مختاری این هنرمند فارغ التحصیل مدرسه عالی سینما و بازنشسته صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران بود. از او کتاب ها و ترجمه های معتبری در زمینه تاریخ تئاتر جهان به چاپ رسیده است. معروفترین اثر مستند او نیز “گل قالی” نام دارد.
هوشنگ آزادیور متولد ۱۳۲۱ در شهر تهران بود. او در دهه ۴۰ به استخدام تلویزیون ملی ایران درآمد و از دانشکده صداوسیما مدرک کارشناسی در رشته کارگردانی را دریافت کرد. چند سالی به تهیه و کارگردانی فیلم مستند پرداخت و سپس و چند سالی هم در تئاتر فعالیت کرد. او در مستندسازی به فیلمهای مردمشناسانه و آموزشی گرایش داشت و عمده فیلمهای خود را در این زمینه ساخت. از سال ۱۳۶۱ در جوار مستندسازی به ترجمه متون تئاتری و سینمایی پرداخت و چندین جلد کتاب ترجمه و کتابی درباره هنر سنتی ایران تألیف کرد. او همواره در کنار ساختن فیلم و ترجمه کتب ، مقالاتی را در زمینه سینما و تئاتر در مجلات هنری منتشر کرده است.
هوشنگ آزادیور هنرمندی جامعالاطراف در حوزههای گوناگون از شعر و ادبیات گرفته تا سینما و تئاتر بود که در اغلب جریانهای مهم ادبی و هنری معاصرش، حضوری موثر و فعال داشته است.
مرتضی کاردر، خبرنگار درباره او نوشته است:
به کارنامه هوشنگ آزادیور که نگاه میکنیم با سیاههای طولانی از فعالیت در حوزههای گوناگون هنری مواجه میشویم، همچون شعر، تئاتر، فیلم، ساختن مستند و ترجمه آثار سینما و تئاتر به زبان فارسی و… سیاهه بلندی که نشان از حضور انسانی میدهد که راهش را از آغاز آگاهانه انتخاب کرده است.
بسیاری آزادیور را با ترجمههایش میشناسند؛ بهویژه ترجمه ۲ اثر بزرگ تاریخ تئاتر جهان (اسکار براکت) و تاریخ جامع سینما (دیوید ا. کوک)؛ آثاری که صرف ترجمه آنها (چند هزار صفحه) کاری است مردافکن و نیازمند جامعیت و اطلاعاتی است گسترده که هر مترجمی از پس آن برنمیآید، اما ترجمه آزادیور از این دو اثر آنقدر درخشان است که از مقبولترین مرجعهای تاریخ سینما و تئاتر در ایران به شمار میروند.
همین حضور آگاهانه را در سالهای طولانی حضورش در تلویزیون نیز میتوان دید، کارنامه او در مستندسازی یک کارنامه جستوجوگرانه و فرهیخته است؛ چه زمانی که مستند «خاویار مروارید سیاه» و «موزه تاریخ طبیعی» را میسازد، چه زمانی که بسراغ مستندهایی مثل «قالیشویان»، «عید قربان» و «عاشورا در روستای دوان» میرود و چه آن زمان که مستندهایی درباره مفاخر و چهرههای برجسته ایران مثل «جلیل ضیاءپور»، «دکتر محمد قریب»، «جبار باغچهبان» و… میسازد.
وجه دیگر کارنامه او حضورش در کارگاه نمایش است. او به کارگاه نمایش رفته بود تا نمایشها را برای تلویزیون ضبط کند اما آنقدر درگیر نمایش شد که خودش چند اثر نمایشی ترجمه کرد و به روی صحنه برد. در سالهای بعد نیز همواره ترجمه آثار نمایشی در کارنامهاش به چشم میخورد؛ بهویژه ترجمه «رومئو و ژولیت» که شاهکار اوست.
وجه کمتر شناخته شده کارنامه آزادیور شاعری است. او از شاعرانی بود که تلاش میکردند تا سرنوشتی دیگر برای شعر مدرن فارسی رقم بزنند. شاعرانی که در سالهای میانی دهه چهل ظهور کردند و درخشیدند. درست است که این شاعران در سالهای بعد از یادها رفتند اما بعدها در بازخوانی شعر مدرن فارسی دوباره کشف شدند. بررسی شعرهای منتشر شده او نشان میدهد که آزادیور در همه سالهای فراموشی شعر نیز از آن دست نکشید و حرکت آرام و آگاهانه خود را در شعر هم ادامه داد.
حالا وقتی به کارنامه ۵۰ساله او نگاه میکنیم با مجموعهای پربرگوبار و متنوع مواجه میشویم؛ کارنامه روشنی که محصول نزدیک به نیم قرن کوششهای انسانی است که فارغ از خوشامد روزگار در همه این سالها راه خودش را رفته و کار خودش را کرده است.
ادبیات اقلیت / ۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۷