پیشرفت ادبیات فارسی در خارج از مرزها، نیازمند علاقه به ترجمه آثار است
بهاء الدین مرشدی (نویسنده) در رابطه با مسئلهی ترجمهی آثار ایرانی به خبرنگار ایلنا گفت: ما در ادبیات، از اساس مشکل ترجمه داشتیم و تا امروز هر ارگان و سازمانی که دستش باز بوده؛ توانسته آثاری را ترجمه کند. اما فکر نمیکنم چنین آثاری که از سوی سازمانها و ارگانهای خاص ترجمه میشود، بتواند ادبیات را در سطح جهان مطرح کند یا باعث شود غرب، ادبیات ایران را از روی چنین آثاری قضاوت کند.
او با بیان اینکه مسئلهی ترجمه در ایران یک بحث اساسی است، ادامه داد: زبان ما محدود است و ادبیات داستانی پرسابقهای نداریم. وقتی من به عنوان یک نویسنده میخواهم کتابم را ترجمه کنم؛ نمیتوانم آنچنان که باید این کار را به خوبی انجام دهم. اینجاست که نهادهای خصوصی باید وارد کار شوند و حتی به فکر استفادهی مالی آن هم باشند. باید بنگاههای ترجمه راه بیفتند، آثار را کارشناسی کنند و بهترینها را برای ترجمه برگزینند. این کار علاوه بر پیشرفت ادبیات فارسی در خارج از مرزهای ایران، برای نهادهایی که به این کار دست میزنند نیز میتواند سود مالی خوبی را به همراه داشته باشد.
این نویسنده افزود: برای ترجمهی آثار ایرانی در سطح جهانی، میتوان کارهای مختلفی انجام داد اما متاسفانه کسی به این کار علاقمند نیست یا شاید کسانی نمیخواهند که ادبیات ایران در جهان، آنچنان که باید، مطرح شود و به خاطر همین بیعلاقگی و بیانگیزگی است که ما امروز دچار چنین اتفاقی هستیم و تا این علاقه وجود نداشته باشد؛ ادبیات فارسی در خارج از مرزهای ایرانی پیشرفتی نخواهد داشت.
مرشدی در اشاره به آثار جدید خود گفت: یک مجموعه داستان با نام «پنج داستان از کتاب معجزه» در دست نشر نیماژ است که با حذف یک داستان, از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد مجوز نشر گرفته است.
او ادامه داد: این کتاب پنج داستان است که به لحاظ شکل و مفهوم با هم مرتبط هستند. درباره یک زوج است و مشکلاتی که این زوج در طی زندگی روزمره پشت سر میگذارند. دعواهای کوچکی که گاه خندهدار به نظر میرسد ولی میتوانند باعث فاجعه شوند. چون یک داستان از سوی ارشاد حذف شد، مجبور شدم یکی از داستانها را به دو قسمت تقسیم کنم تا با اسم کتاب جور دربیاید و پنج داستان باشد.
مرشدی درباره مجموعه داستان دیگری که در حال آمادهسازی آن است، گفت: بهصورت مداوم روی این مجموعه کار نمیکنم و هر از گاهی مینویسم و به آن اضافه میکنم. نام این مجموعه «ما جماعت چاپلین ندیده» است که در سالهای ۸۰ آن را نوشتهام و داستانهای جدیدی به نامهای« بعد از مردن پدرم» و «عروج نابه هنگام من» را نیز به تازگی به آن افزدهام. این مجموعه را با چند رمان دیگر، همزمان پیش میبرم.
ایلنا
ادبیات اقلیت / ۲۳ دی ۱۳۹۴