چند شعر از سعید نصاریوسفی
ادیبات اقلیت ـ چند شعر از سعید نصاریوسفی:
.
۱
و من پَرت افتادهام از دستی که
حاشیه میسازد دور نامم
من خوشبختترم از حاشیهام
و این تارها
تاریکم نمیکنند
حتا اگر عنکبوتی
همۀ قابم را بغل کند!
***
۲
میروم تمامم را به تخت بدهم
و کمی کوتاه بیایم از لباسهام
و دراز بکشم بر خوابی
که تخت مرده است!
برمیخیزم از عاقبتم
و بر پیرنگ این خواب
خوب استخاره میریزم
موریانهها آیش آیش میخندند!
***
۳
رفتهام که دامادیم را به عکاسخانه بدهم
به پروژکتورهای هیز
به کراواتهای تُند ماتیکی
میروم که خودم را جا بگذارم تو قاب
توی گذشتهای که پیش روست
میروم خودم را پشت وُ رو کنم
زیراکس کنم
و برگردم به خواب!
***
۴
به کفِ این صابون افتادهام
به این لیزِ سفید
این پاکِ خوابیده در لباس
این گلیسیرین!
هنوز بعد همیشه
یادش که میافتم
چشمهایم میسوزد!
***
۵
نچیده رفتهای
با گُلی که برنگشته است!
یعنی که به باد
که به آب دادهای
دستهگلی که منم!
ادبیات اقلیت / ۱۰ دی ۱۳۹۷