چند شعر از نگار صامت Reviewed by Momizat on . 1 نمی توانم معشوق های سابق را فراموش کنم مگر می شود این همه بوسه را پس داد آن همه بوسه را پس گرفت؟ می توان عشق های گذشته را کتمان کرد؟ و اشتیاقی که هنوز اندکی د 1 نمی توانم معشوق های سابق را فراموش کنم مگر می شود این همه بوسه را پس داد آن همه بوسه را پس گرفت؟ می توان عشق های گذشته را کتمان کرد؟ و اشتیاقی که هنوز اندکی د Rating: 0
شما اینجا هستید:خانه » شعر » چند شعر از نگار صامت

چند شعر از نگار صامت

چند شعر از نگار صامت

۱

نمی توانم معشوق های سابق را فراموش کنم
مگر می شود
این همه بوسه را پس داد
آن همه بوسه را پس گرفت؟
می توان عشق های گذشته را کتمان کرد؟
و اشتیاقی که هنوز
اندکی در دل مانده؟
می شود بمیری و وانمود کنی زنده ای؟
لباس کودکی به تنم نمی شود
می توانم ادعا کنم مال من نبوده؟
و تو را
حالا هرچقدر هم که نباشی

 

۲

آن ها
لشگر عظیمی هستند
بی رحم و بی سلاح
هر شب
خواب را از چشم هایم می گیرند
و رنج بیداری
و رنج بیداری
می فهمی؟

 

۳

به زمستانی بدون برف می ماند
زنی که امتداد خطوط اندامش
در غیبت انگشت های تو
محو می شود

چیزی از زمستان نمانده
و از زنی که دو زانو مقابلت می نشست
با تنی از خشت و گل
آماده برای
هر فرو ریختنی

 

۴

سپاس برای نبودنت
و شعرهایی که هجوم آورده اند
به زنی بی دفاع
در شب های بلند پاییز
یکریز
چون باران های همین فصل.به یاد بوسه هایمان
بگذریم که
اتفاق نیفتاد

 

۵

موهایم از اسارت باز خواهند گشت
چون اسیران جنگ
محبوب و فراموش شده
چون سیاهان شلاق خورده
چون عیسی
مصلوب بر تخت سینه ات

موهایم از اسارت باز خواهند گشت
اما زخمی
اما غمیگن
اما افسرده
به دستمال سفیدی می مانند
روی سرم

 

۶

هنوز
هوا سرد نشده بود
که باهم قدم زدیم
تو از انقلاب فرانسه گفتی
از لیبرالیسم های باستیل
زنان هدر شده ی آفریقا
و مسجد جامع اصفهان
حرف هایت شیپور جنگ را در گوشم می نواخت
“سیاست چه ربطی دارد به من؟!
از بوسه حرف بزن
از دست هایت
چیزهایی که من هم سرم بشود”
تو اما یادت
درست لحظه ای که زمین افتادم
پی بردی
اشتباه شلیک کرده ای

 

۷

در آغوش تو رام می شوم
یا درون دریایی خروشان
که موهایم را بهم بریزد
و تناسب اندامم را
باید برهنه باشم
برای تو و برادر خوانده ات دریا
ماهی شوم
لیز بخورم در تو
تا آنجا که پایانی نباشد
تنها تو
یا دریایی دیوانه می تواند
مرا در آغوش بکشد
چون دریانوردی
که روز هاست بازنگشته
در اعماق تنت شنا کنان غرق می شوم
بی تفاوت به تمام آنها
که در کرانه هایت
انتظارم را می کشند

نگار صامت

ادبیات اقلیت / ۲۴ خرداد ۱۳۹۴

تمامی حقوق برای پایگاه اینترنتی «ادبیات اقلیت» محفوظ است.

رفتن به بالا