چند شعر از نیر فرزین
ادبیات اقلیت ـ چند شعر از نیر فرزین:
.
۱
باد
میان شقایقها میوزید
انگار لبهای زنی
تکان میخورد
باد
پراکنده میکرد
موها را
باد
خطوط تصاویر را به هم میریخت
باد
استخوانها را به هم میکوبید
و زیبایی در آینه
تکه تکه میشد
باد خاک را
به چشمها میپاشید
صورتش پیدا نبود
گفتم:
سکوت شب
مرا میترساند
زن
با خاک خوابید
زن
شقایق پشت شقایق زایید
گفتم:
عزیزم
خاک تا ابد
پنهان نمیکند زخم مرا
زن گفت:
شب میترساند مرا
باد سایهها را
دور و نزدیک میکرد
باد
خواب را تکه تکه …
و زن
میان شقایقها میوزید.
.
۲
خون
در برکه میریزد
و رنگ آسمان را
عوض میکند
شکارچی
از پشت بوتهها
بیرون میآید
جنگل
روی دیوار میلرزد
.
با شاخهایش
بوم را سوراخ سوراخ میکند
گوزنی که جفتش
گلوله خورده است.
.
۳
آزادی
تو آزادی بودی
از تو نوشتن
ممنوع بود
.
با اسبی خسته
از حرمسرای شاه گریختهام
به بندی رسیدهام
که تو آن جا شکنجه میشدی
به بندی که دستهایت را
با آن بسته بودند
دنبال تو میگردم
میان سرهایی که جلاد
از تن جدا کرده است
میان تظاهراتکنندگان
وقتی پایین میکشند
مجسمۀ شاه را
نگاه کن:
کلمات کاغذ را تاریک کردهاند
معلوم نیست گلوله
به کدام یک از ما میخورد؟
.
سرگردانم
در داستانی ناتمام
که نویسندهاش
قرنها پیش کشته شده است.
.
۴
قلب رئیس جمهور
با نفت کار میکند
عروسکهایم سیاه پوشیدهاند
پدر
نمیخواهد جنگ تمام شود
او کارگر کارخانۀ اسلحه سازی است.
ادبیات اقلیت / ۲۲ مهر ۱۳۹۸