گزارشی از جلسۀ نقد کتاب “درخت به پاییز نشسته” نوشتۀ مصطفی مهریزی در گروه داستان جمعه
ادبیات اقلیت ـ جلسۀ روز جمعه ۲۴ آذر ۱۳۹۶ گروه داستان جمعه، به نقد و بررسی مجموعه داستان “درخت به پاییز نشسته” با حضور نویسنده و نیز رضا نوروزی گوهر و مهدی حمیدی پارسا به عنوان منتقد، در مجتمع ناشران قم اختصاص داشت.
در این جلسه، ابتدا مصطفی مهریزی، نویسندۀ کتاب، یکی داستانهای کتابش را خواند و سپس نوروزی گوهر، نقدش را اینگونه شروع کرد: «تصویر» و «خواب» دو کلیدواژهای هستند که بارها در داستانهای مختلف کتاب تکرار میشوند. در واقع تصویرها بار اصلی شکل دادن به اتمسفر مالیخولیایی و وهمانگیز داستانها را به دوش میکشند و در پردازش روایت، شخصیتها و موقعیتها نقشی اساسی بر عهده دارند. تصاویر در بسیاری از موارد درخشان بودهاند و موفق به ساختن فضای مورد نظر نویسنده شدهاند.
در ادامۀ جلسه، حمیدی پارسا به عنوان دومین منتقد به مفهومشناسی تصویر پرداخت و گفت: از پر کاربردترین اصطلاحات نقد ادبی “تصویر (ایماژ)” است. در مفهوم عام، تصویر بر کل زبانهای مجازی اطلاق میشود.
او در ادامه به اقسام تصویر اشاره کرد و گفت: تصاویر بر دو نوع هستند؛ زبانی و مجازی. در تصویر زبانی ما با استفاده از زبان واقعی و قاموسی، یک تصویر به ذهن خواننده منتقل میکنیم. اما در تصویر مجازی با استفاده از زبانی خلاق و صناعات بلاغی مثل کنایه، شروع به بیان تصور و اندیشۀ انتزاعی میکنیم. تصویر مجازی در واقع حاصل کشف رابطه یا ایجاد پیوند میان چند امر است که به ظاهر ارتباطی با هم ندارند، مثل خاطرات ترکخورده.
پس از آن، نوروزی گوهر در قسمت دوم نقدش گفت: هرچند خواننده در این کتاب، داستانهایی با جغرافیا و شخصیتهای گوناگون را میخواند، به سبب پیوستگی درونی تمها و فضاها، گویی در حال دیدن دیدگاههای مختلف ذهن سودازدۀ یک شخصیت است.
او در جمعبندی صحبتهایش به نقاط قوت اثر اشاره کرد و گفت: نثر شعرگونه متناسب با فضای رؤیاگون و وهمآلود و وجود فضاهای خالی برای نزدیکی بیشتر خواننده از طریق تجربههای شخصی به داستانها، از نقاط قوت مجموعه هستند. اما از طرفی هرچه به انتهای کتاب نزدیک میشویم، شاید به سبب تکرار ایده، دیگر خبری از شگفتزدگی و غافلگیری ابتدایی نیست.
حمیدی پارسا نیز گفت: آنچه برای من بسیار جذاب و چشمگیر بود، تصاویر این مجموعه بود. ویژگی بارز آنها غریب و اتفاقی بودن آنهاست. بسیاری از داستانهای این مجموعه، سازندۀ یک تصویر کلیاند؛ تصویری غریب و وهمآلود که مخاطب نمیفهمد آنچه میخواند خیال است یا واقعیت؟!
در این مجموعه، خبری از قصۀ روان و کلاسیک، با شروع و پایان نیست. قصههای کتاب نه در ساختار ابتدا و انتها دارند و نه در معنا. انگار که زندگی امری بیمنطق و معناست که زیستن و روایت آن نیز دارای منطق و معنایی نیست.
او در جمعبندی صحبتهایش به ارتباط داستانها اشاره کرد و گفت: به طور مثال داستان «درخت به پاییز نشسته» در امتداد دو داستان باران و خواب لیلی است که در آنها سخن از یک عشق بود.
ادبیات اقلیت / ۲ دی ۱۳۹۶