ادبیات اقلیت ـ “گلهای فراموشم مکن” در مجموعۀ مدرسه خوشبختی نوشتۀ مرتضا کربلایی لو:
***
آن تصمیمی که زمانی گرفتهایم و سپس منصرف شده و ترکش کردهایم، و بعد پاک از یادش بردهایم، آتش زیر خاکستر است. این تصمیمها بعد از یک دوره فراموشی، بازمیگردند. گلهای “فراموشم مکن”اند که میشکفند. برگشتشان اینطوری است که ناگهان و قوی به ذهن خطور میکنند. اما این بار دیگر، انصرافی در کار نیست. چون بازگشتشان با فشار و قوت است و فرمان فشرده، همواره مطاع است. چرا؟ چون تصمیمی فراموش شده بودند و چیزی که فراموش شده، دچار مرگ شده و گرایش به خفتن در حالت سایهوار رنگ پریده دارد. حالا که از مرگ، برخاسته، به اشاره و نیروی کسی برخاسته که در قاموسش خاموشی و فراموشی نیست و بگذارید بگوییم «حق» هموست. اگر تصمیم را عملی نکردهایم اما همچنان به یادش داشتهایم، این اتفاق در مورد آن نمیافتد. فراموشی، انرژی فراوان بر آن تصمیم میانبارد. دو کتاب را تصور کنید به نامهای کتاب محو و کتاب اثبات. تصمیم متروکی که عملی نشده، به کتاب محو منتقل شده تا در فنا بخوابد و قوت بگیرد. سپس در کتاب اثبات نوشته شده است تا دوباره آشکار شود و به ذهنمان خطور کند. این بار آن تصمیم پیشین با قدرتی چیره بر تردیدها برمیگردد، قدرتی بسیار بیش از تصمیم بار اول. و با تجربهای که در حالت محو از سر گذرانده است، تبدیل به «عزم» شده است. صاحبان عزم شادند. حالا، رفتار ما با کسانی که تصمیمشان را فراموش کردهاند، وعدهای دادهاند و یادشان رفته، چه باید باشد؟ باید به یادش بیاوریم یا نه، انتظار بکشیم؟
(یادداشتهای اینستاگرامی مرتضا کربلایی لو)
ادبیات اقلیت / ۱۹ شهریور ۱۳۹۷
آخرین دیدگاه ها