دو شعر از مهسا صابری Reviewed by Momizat on . دریا‌ها را خیابان می‌کنم فرزندانم را در همین دریا‌ها غرق خواهم کرد... روی نواب برای آخرین بار دخترم را می‌گریم در آزادی دست‌های بستهٔ پسرم را می‌بوسم... ... پس دریا‌ها را خیابان می‌کنم فرزندانم را در همین دریا‌ها غرق خواهم کرد... روی نواب برای آخرین بار دخترم را می‌گریم در آزادی دست‌های بستهٔ پسرم را می‌بوسم... ... پس Rating: 0
شما اینجا هستید:خانه » شعر » دو شعر از مهسا صابری

دو شعر از مهسا صابری

دو شعر از مهسا صابری

دریا‌ها را خیابان می‌کنم
فرزندانم را
در همین دریا‌ها غرق خواهم کرد…
روی نواب برای آخرین بار دخترم را می‌گریم
در آزادی دست‌های بستهٔ پسرم را می‌بوسم…

پس از این مادر چشمهای تمام فرزندانتان خواهم بود
به هرجا که نگاه کنند هزار بار مادر صدایم می‌زنند
و بار هر پلک زدن در حین زاییدن من می‌میرند

۹۳.۸.۱

 

***

تمام کودکی را، من می‌بافتم
مادر کوک می‌زد
پدر می‌ساخت،
من گلیم می‌بافتم که پا‌هایم را دراز‌تر کنم
مادر کوک می‌زد که شلوار‌ها اندازهٔ پا‌هایمان باشد
و آنقدر زد که کوک پدر در رفت
#
حالا بزرگ‌تر که شدم، تمام دار‌ها برای کشتنم کوچک‌اند
کاش مادر را پیدا کنم
که این پا‌ها را کوک بزند…
یا پدر را از طاقچه بردارم
آنقدر کوک کنم
که برایم دار بزرگتری بسازد…

۹۲.۷.۲۴

 

تمامی حقوق برای پایگاه اینترنتی «ادبیات اقلیت» محفوظ است.

رفتن به بالا