شعری از احسام سلطانی Reviewed by Momizat on . ادبیات اقلیت ـ شعری از احسام سلطانی: *** و جیغ، تنها صورت من نبود و جیغ، گاو نبود استعاره شود یکجا جیغی که ما را به هم نشان داد کجا رفت؟ کلمه‌ای نبود که برگردد ادبیات اقلیت ـ شعری از احسام سلطانی: *** و جیغ، تنها صورت من نبود و جیغ، گاو نبود استعاره شود یکجا جیغی که ما را به هم نشان داد کجا رفت؟ کلمه‌ای نبود که برگردد Rating: 0
شما اینجا هستید:خانه » شعر » شعری از احسام سلطانی

شعری از احسام سلطانی

شعری از احسام سلطانی

ادبیات اقلیت ـ شعری از احسام سلطانی:

***

و جیغ، تنها صورت من نبود

و جیغ، گاو نبود استعاره شود یکجا

جیغی که ما را به هم نشان داد کجا رفت؟

کلمه‌ای نبود که برگردد

برگشت؟

ـ کجای کاری!

– هوایی که کلمه شود از دهان بزند بیرون چطور برگردد به دهان؟

نشان داد کجا رفت؟

– نشان داد که برنمی‌گردد

همین!

بگذار کمی عقب‌تر…    برود دهان

بگذار نباشد کنارِ جیغ

راه می‌شود دهان

صبر کن!

– حالا تف کن به حالتی که گرفته است فکر

نه صبر کن!

– تف کن!  حالا

 – تف‌های تو باز می‌کند راه را

گاوی تو!  خیلی

– گاو صدا کن مرا اما     کسی را شاعر نمی‌کند استعاره

تف     هر جا که هست استعاره    تف!

به شکلی که نمی‌شود بیا

بیا کمی بخندیم

از خانه چه تصوری داری؟

از خواب – که آخرین بار شنیدم گفت برو بمیر – چه

چه چه تصوری داری؟

هوا در خیابان های تهران نباید به خودش دست بکشد که هوایی نکند بشود کسی

– رعایت اخلاق عمومی مهم است.

لب‌های زهرا که می‌خورد به مسائل مهم… کی می‌خورد؟

– مهم است؟

– خفه!

تف به حالتی که گرفته است فارسی

تف    هرجا که هست استعاره    تف!

با دو چشم باز

با ضعف‌های روی فرش ْ پهن

با سرطانی که پستوی زبان من شده است پخش

بیا به هوای دیگری

جواب نمی‌دهی چرا؟

تصوری از خانه ندارم

از حلبچه و اهواز و شهرهای دیگر… نه

چیزی به یاد ندارم

جیغی که ما را نشان داد به هم

رفت

رفت با برآمدگی‌های تهران

رفت با تک تک اعضا

رفت…

از خواب نگفتی

چه تصوری داری؟

جمله‌ای نبوده‌ام ساده سفر کنم (نمی‌کنم)

جمله‌ای در تمام شرایط یکسان، یک صدا      نمی‌توانم باشم

با دو چشم باز

با دهانی که شکل خودش نیست معمولن

با سرطانی که پستوی زبان من شده است پخش

بیا… بیا به هوای دیگری

در فاصله‌ای که بین ما بود

آرام نشسته بود رویا

برای رسیدن به او

نمی‌خواستم بمیرم

یا افسرده‌تر از وقتی شوم که هست

برای همین راه دیگری انتخاب کردم

راهی که جور دربیاید با حالات گوناگون       با چشم‌های گوناگون

قبل از هر عملی

نباید خیلی فکر کنی.

به راه‌های تایید شده اعتماد ندارم.

به همه‌ی زبان‌ها قول داده‌ام

به همه‌ی کسانی که صدای مرا نمی‌شنوند قول داده‌ام

قول داده‌ام

به آن‌ها که تف نمی‌کنند

تف کنم

هنوز به شما امید دارم

اگر فکر می‌کنید عاقلم

راه‌های مرا بگیرید

با سنگ

بزنید با طناب ببندید آن رویا را

اگر فکر می‌کنید عاقلم…

پس چرا نمی‌خندید؟

من به لب‌های شما

و حتی دهان‌هایی که بوی گند می‌دهند معمولن

امید دارم.

ادبیات اقلیت / ۹ اسفند ۱۳۹۵

تمامی حقوق برای پایگاه اینترنتی «ادبیات اقلیت» محفوظ است.

رفتن به بالا