فضیلت‌های مشکوک / یادداشتی دربارۀ عکس پروفایل و شخصیت حقیقی آن Reviewed by Momizat on . فضیلت‌های مشکوک / یادداشتی دربارۀ عکس پروفایل و شخصیت حقیقی آن  امیر قنبری آیا انسانی که رؤیاهایش را در کم‌تحرک‌ترین موضع ممکن [/ عکس پروفایل] محصور می‌کند، دچا فضیلت‌های مشکوک / یادداشتی دربارۀ عکس پروفایل و شخصیت حقیقی آن  امیر قنبری آیا انسانی که رؤیاهایش را در کم‌تحرک‌ترین موضع ممکن [/ عکس پروفایل] محصور می‌کند، دچا Rating: 0
شما اینجا هستید:خانه » یادداشت » فضیلت‌های مشکوک / یادداشتی دربارۀ عکس پروفایل و شخصیت حقیقی آن

فضیلت‌های مشکوک / یادداشتی دربارۀ عکس پروفایل و شخصیت حقیقی آن

فضیلت‌های مشکوک / یادداشتی دربارۀ عکس پروفایل و شخصیت حقیقی آن

فضیلت‌های مشکوک / یادداشتی دربارۀ عکس پروفایل و شخصیت حقیقی آن

 امیر قنبری

آیا انسانی که رؤیاهایش را در کم‌تحرک‌ترین موضع ممکن [/ عکس پروفایل] محصور می‌کند، دچار «اسکیزوفرنی فرهنگی» و «اختلال خُلقی» است؟ آیا او در موقعیتی پارادوکسیکال به خاطر هراسِ از آزادی و ناآزادی در مرز انسان و اشیا متوقف نشده است؟ آیا او نمی‌کوشد به شکلی ناامیدانه «ترس از زنده ماندن» را جانشین «وحشت از مرگ» کند؟ آیا این رنج و درد و مرگِ اسکیزوفرنیک او را به ورطۀ «افسون‌زدگی جدید: هویت چهل‌تکه و تفکر سیار» سوق نداده است؟ آیا جهانِ شبکه‌ای تلگرام، نقشِ پناه جستن در یک کُلُونیِ زیرزمینی [/ ممنوع] را برای او بازی نمی‌کند؟ آیا این مومیایی شدنِ دیجیتالی را [که در دل خود کمترین نشانی از «جاودانگی» ندارد] باید صرفاً «واکنشی منفعلانه» در کانون جامعه‌ای سنتی دانست یا این‌که این شیوۀ هژمونیکِ زندگی‌ای است که گریبانگیر انسان هزارۀ سوم، از هر قومیت، ملیت، رنگ، پوست و نژادی، شده است؟ این همان دنیای فرامدرنی است که در آن [به تعبیر ژیل دلوز] «نوعی بازیِ معنا و نامعنا، نوعی جهان آشوب» دائماً تجربه می‌شود.

این‌ها و همۀ این‌ها سئوالاتی است که صرفاً با یک کلیک و وصل شدن به «اینترنت» مطرح می‌شود.

به‌راستی اگر بپذیریم انسان‌ها در کانون جامعۀ سنتی ناگزیرند که «خودشان» باشند، پس دیگر چه دلیلی وجود دارد که با تغییر پیاپی عکس پروفایل، «خودشان نبودن» را تجربه کنند و این رویکرد، در سویه‌ای معکوس، به «روان‌پریشی و حتا روان نژندی» و داشتن «عقدۀ حقارت» و سایر «امراض مهلک روانی» تعبیر شود؟ آیا نمی‌توان عکس‌های پروفایلی را که شدیداً اشارتگر «شادی» و «زیبایی» و «خوشبختی» است، به نوعی فرار از «هجومِ واقعیتِ» فروکاهنده و بازتولید رؤیایی تباه شده دانست؟ مگر جز آن است که پروسۀ حیاتِ هر مخلوقی، مصروفِ تحقق رؤیا و دوری جستن از رؤیارویی با هر نوع کابوسی خواهد شد؟ اصلاً بزرگ‌ترین مأموریت آدم پس از هبوط، چیزی ورای بازسازی رؤیای بهشت بر روی زمین بود؟

من بابِ نمونه، زنی محروم که سعی دارد تصویری روتوش شده از خودش، شوهر و فرزندانش را در عکسِ هر دم به گاه عوض شوندۀ پروفایلش ارائه دهد، هدفی جز تقاص گرفتن از واقعیت کریه زندگی دارد؟ او موجودی است که تکلیفش با خودش مشخص است: زیرا می‌داند که چه می‌خواهد و چه نمی‌خواهد. او از موقعیتی که در آن لینچ شده، بیزار است و در خیالش به چیزی عشق می‌ورزد که حداقل برای خودش تعریف شده است. فکر می‌کنم که این حد از شعور، دست‌کم برای «احمق نبودن» یک نفر کافی است.

تیم برتون در فیلم «خانۀ خانم پِرِگرین برای بچه‌های عجیب» دختری را تصویر می‌کند که از پَر هم سبک‌تر است و سرخوشانه و پروازکنان روی شاخۀ درختی بچه‌سنجابی را به درون لانه‌اش هدایت می‌کند و با طنابی که دور کمرش بسته شده به کمک پسری که آن پایین ایستاده و شرمگینانه دوستش دارد، دوباره به روی زمین برمی‌گردد. به نظر شما این همان انسانِ دلخواستۀ درون ما نیست که دیگر آن‌طور که باید «بارِ هستی و سبکیِ تحمل‌ناپذیرش» را تاب نمی‌آورد و خسته از واقعیت دل به رؤیاهایی بسته که مگر در قلمرو افسانه و جادو و قصه‌های پریان خبری از آن باشد؟ تیم برتون پشت به واقعیت‌های شریرِ معمولی‌شده در زندگی ما، ما را به دنیایی دعوت می‌کند که غول‌هایش مهربان‌اند و آدم‌هایش هیچ کابوسی مگر غوطه خوردن در ژرفای رؤیاهای بکر و تازه‌خلق‌شده ندارند. به روایتی دیگر، همین انسانِ سرگشته و دلزده از رشد فزایندۀ تکنولوژی، خواسته یا ناخواسته، «بهشت گمشده»اش را در قلبِ دنیای فانتاستیکِ سینما، سوشال مدیا و… بازمی‌جوید. این درست شبیه موقعیت پارودیِ سربازی بیزار از جنگ است که در معرکۀ آتشِ میدانِ جنگ گیر کرده و برای نجات جانِ خود ناچار است تن به شلیک کردن‌های بیشتر بدهد!

به‌راستی آیا تا به حال به این مسئله فکر کرده‌اید که اگر «تمدن یونان باستان» به «اینترنت» دسترسی داشت، می‌توانست مانع از جهان شدنِ جهان شود و از چهار هزار سال قبل تا به امروز، هفت میلیارد زندانی کُدگذاری شده را، در سلول دهکدۀ جهانی، پشت میله‌های زیبا و فریبندۀ «جهانی شدن» [/Globalization]، تا پایانِ تاریخ و انقراضِ آخرین انسان، محبوس نگه دارد.

به «تمدن و ملالت‌های آن» خوش آمدید.

ادبیات اقلیت / ۱۱ آبان ۱۳۹۷

تمامی حقوق برای پایگاه اینترنتی «ادبیات اقلیت» محفوظ است.

رفتن به بالا