مثل چیزی که بیهوده نیست / خبری برای کاوه سلطانی Reviewed by Momizat on . ادبیات اقلیت ـ متنی که شروع به خواندنش کرده‌اید یک خبر است. خبری که می‌توانست این‌طور آغاز شود: «کاوه سلطانی، شاعر جوان درگذشت»؛ اگر سایت ادبیات اقلیت، یک سایت ادبیات اقلیت ـ متنی که شروع به خواندنش کرده‌اید یک خبر است. خبری که می‌توانست این‌طور آغاز شود: «کاوه سلطانی، شاعر جوان درگذشت»؛ اگر سایت ادبیات اقلیت، یک سایت Rating: 0
شما اینجا هستید:خانه » خبر و گزارش » مثل چیزی که بیهوده نیست / خبری برای کاوه سلطانی

مثل چیزی که بیهوده نیست / خبری برای کاوه سلطانی

مثل چیزی که بیهوده نیست / خبری برای کاوه سلطانی

ادبیات اقلیت ـ متنی که شروع به خواندنش کرده‌اید یک خبر است. خبری که می‌توانست این‌طور آغاز شود: «کاوه سلطانی، شاعر جوان درگذشت»؛ اگر سایت ادبیات اقلیت، یک سایت خبری بود. اگر توانِ این را داشت که ادعا کند، خبرهای مهمِ ادبیات فارسی را بر اساس سه اصل تکراری دست‌مالی شدۀ «سرعت، دقت و اهمیت» نشر و بازنشر می‌دهد. اما هم ما و هم مخاطبانمان می‌دانیم که این نیستیم. فقط می‌توانیم بگوییم که تلاش می‌کنیم چیزی باشیم که دوست داریم باشیم. صدایی برای هنرمندان بی‌صدا. تا کمی دیرتر خفه شویم. تا بلکه آخرین دست و پا زدن‌هایمان را بیشتر کش دهیم. تعارف نداریم. وضعیت ما به چیزی بیشتر از دست و پا زدن کسی که راه نفسش را بسته‌اند، می‌‌ماند؟ بگذریم. پس این متن هم می‌تواند صرف یک خبر نباشد. بیایید ادامۀ خبری را بخوانیم که این متن، می‌توانست آن باشد: «هادی تقی‌زاده، داستان‌نویس و دوست کاوه سلطانی، با تأیید خبر درگذشت او به ایسنا گفت: روز یکشنبه، چهارم شهریورماه، خانوادۀ کاوه سلطانی متوجه شدند که او فوت شده است.»

آبِ دهانتان را قورت بدهید، سعی کنید آن تودۀ بغض را پایین بفرستید. خودتان را آماده کنید. تکرارِ مکرراتِ آشنای دردناکِ این سال‌ها که تمامی ندارد. ادامۀ متنی را بخوانید که این متن، آن نیست ولی می‌توانست آن باشد: «آخرین خبری که از او داشتیم، پیامی است که پنج‌شنبه شب برای مادرش فرستاده و تا دیروز کسی از او خبری نداشت. دیروز ظهر که یکی از اقوامش سراغش رفته بود، متوجه شد که فوت شده و دقیقاً نمی‌دانیم چه زمانی از دنیا رفته است. احتمالاً هم  مرگ او به خاطر مسمومیت دارویی بوده است.»

آه، بله، مسمومیت دارویی. این اسمِ جدیدِ مرگ نویسندگان و شاعران جوان است. «متافیزیک حقیقت»، «خودکشی با گاز» «شلیک گلوله به سر»، «مرگ خودخواسته»، «طعم قرص برنج» چه تنوع هولناکی برای بیان ترسان و لرزانِ بازتابِ پلشتی‌های یک جامعه بر روح لطیف‌ترین مردمانش، هنرمندانش. و همۀ این‌ها در همین پنج شش سال اخیر. بیایید به دست و پا زدنمان ادامه بدهیم. حیف است هنوز. تشویقمان می‌کنند. تشویقشان کنیم.

خبر مرگ کاوه سلطانی دیر به گوش دیگران رسید. و به گوش ما هم. خبر مرگ آن دیگران زود به گوش کسی رسیده بود؟ کاوه سلطانی را دیروز (چهارشنبه) به خاک سپردند. در مشهد. بگذارید خبر مرگش از خاک سرد خطۀ خراسان بیاید. ساعت ۱۱ صبح ۷ شهریور ۹۷. در بهشت رضا. تمام شد. به خاک سپرده شد. پس بیایید درباره‌اش حرف بزنیم. ما «متصدی اخبار مرگ هنرمندان»ایم. بله، چه باک. خبری واقعی‌تر از این اخبار هم هست؟ پس بیایید برویم ادامۀ آن خبری را که این متن می‌توانست باشد، بخوانیم تا تمام شود:

«او افزود: کاوه شاعر فوق‌العاده خوبی بود و روز به روز بهتر می‌شد.  شعرهایی که در فضای مجازی می‌گذاشت من را متعجب می‌کرد. نگاه  خاص و ویژه‌ای به دنیا داشت. کاوه  از نظر من در حکم سوژه‌ای بود که هر چقدر بیشتر شکنجه می‌شد و شکنجه می‌کرد زیباتر می‌شد. او ذهن مرگ‌پنداری داشت. از آثار کاوه سلطانی به مجموعه شعرهای «سیزیف نوین» (انتشارات پاژ، ۱۳۸۵)، «چیزها و شاعر تنها در خانه» (نشر ابتکار نو، ۱۳۸۸) و «آلت قتاله» (بوتیمار، ۱۳۹۴) می‌توان اشاره کرد.»

یک سال پیش، ۱۹ شهریور ۱۳۹۶ بود که کاوه سلطانی برایمان نوشت: «با سلام و خسته نباشید، کاوه سلطانی هستم و تا کنون مجموعه شعرهای «سیزیف نوین» و «چیزها و شاعر، تنها در خانه» و «آلت قتاله» را منتشر کرده‌ام. تعدادی از شعرهای جدیدم را بدین وسیله برای سایت اقلیت می‌فرستم‌. با تشکر فراوان» و  ۱۶ شعر کوتاه از همین شعرهایی را برای ما فرستاد که دوست عزیزمان هادی تقی زاده به آن‌ها اشاره کرده است. شعرها پس از بررسی در نوبت انتشار قرار گرفت و ۱۸ دی ۱۳۹۷ منتشر شد.

کاوه سلطانی به سایت ما، به سایت خودش، لطف داشت و پس از آن، دوستان دیگر شاعرش را به ما معرفی کرد که از انتشار آثار آنان در سایت هم بی‌بهره نماندیم.

چندی پیش هم برایمان «بهترین آرزوها» را همراهِ دو داستان کوتاه کرده بود و فرستاده بود. هیچ کدام مهلت ندادند. نه او به ما و نه مرگ به او. این دو داستان را این‌جا بخوانید. این متن تمام شده است. به خاک سپرده شده است.

مثل چیزی که بیهوده نیست ولی از فواصل خاصی بیهوده است

جهانی در اندازه‌های عجیب در عجیب در عجیب

روی میز مطالعه کنار پنجره کنار کتاب

رو به پایان بود مثل چیزی که بیهوده نیست

مثل گلدان روی میز مثل پنجره مثل آبی که

ریخته لای کتاب و می‌چکد روی زمین.

ـ کاوه سلطانی

ادبیات اقلیت / ۸ شهریور ۱۳۹۷

تمامی حقوق برای پایگاه اینترنتی «ادبیات اقلیت» محفوظ است.

رفتن به بالا