نقد ادبی به مثابۀ نوعی گفتمان  Reviewed by Momizat on . عرصۀ نقد روزنامه‌ها و مجلات معمولاً و نه همیشه در اختیار کسانی است که حاضر به قبول این حقیقت نیستند که نقد علم است و هر قلمی پایه تئوریک خود را دارد. درست است ک عرصۀ نقد روزنامه‌ها و مجلات معمولاً و نه همیشه در اختیار کسانی است که حاضر به قبول این حقیقت نیستند که نقد علم است و هر قلمی پایه تئوریک خود را دارد. درست است ک Rating: 0
شما اینجا هستید:خانه » یادداشت » نقد ادبی به مثابۀ نوعی گفتمان 

نقد ادبی به مثابۀ نوعی گفتمان 

نقد ادبی به مثابۀ نوعی گفتمان 

عرصۀ نقد روزنامه‌ها و مجلات معمولاً و نه همیشه در اختیار کسانی است که حاضر به قبول این حقیقت نیستند که نقد علم است و هر قلمی پایه تئوریک خود را دارد. درست است که این پایه در حد و اندازه علوم خردابزاری، مثلاً ریاضی و فیزیک نیست، اما به‌هرحال از قواعد خود پیروی می‌کند؛ حتی نقد پساساختگرایی.

آن‌ها این بی‌اعتنایی خود را به مبانی و ضوابط تئوریک نقد یا به‌حساب «هرمنوتیک نسبت‌انگار» می‌گذارد یا متکی بر این گفته بارت که نقد هم از سنخ روایت داستانی است، اما اولاً باید گفت هرمنوتیک فضایی نیست که هرکس بتواند بدون اتکا به احکام علمی (پارادایم‌ها) و گفتمان‌های مبتنی بر دستاوردهای علمی، تأویلی ارائه دهد.

از سوی دیگر، آنچه خود من از بارت، از جمله مقاله «حقیقت نقد» درک کرده‌ام، این نیست که نقد هم همچون داستان گونه‌ای «تجلی» یا «چیستی چیز» یا آن‌طور که عده‌ای می‌گویند «الهام» است. این‌گونه تعبیر با سلیقه‌ای‌بودن نقد چه تفاوتی دارد؟ آیا همین سلیقه‌ای‌بودن نقد نیست که آن را به وضوح «فاقد تحلیل» نشان می‌دهد؟ از سوی دیگر در جامعه ما با نقد برخورد نمی‌شود. نقد، دست‌به‌دست نمی‌شود و در رسانه‌های فراگیری چون رادیو و تلویزیون چندان بازتاب پیدا نمی‌کند و در بولتن‌های دانشگاهی یا فرهنگسراها بازچاپ نمی‌گردد. در نتیجه حتی بهترین نقدها هم مهجور می‌مانند.

البته نقد تأثیر خود را دارد، اما اکثر خوانندگان روزنامه‌ها و مجلات از جهت‌گیری مطلقاً تاییدآمیز یا مطلقاً نفی‌گرایانه این یا آن متن داستانی راضی نیستند. حتی می‌گویند که نقدها در بیشتر موارد خلاف واقعیت را گفته‌اند و در هر دو صورت خواننده را فریب داده و او را از منظر عاطفه مبتنی بر پیشداوری از یک متن خوب رویگردان یا به یک متن ضعیف متمایل ساخته‌اند.

بیشترین اعتراض از جانب نویسندگان نوقلم است. شماری از آن‌ها به این سبب که کسی را در جراید ندارند، اثرشان حتی معرفی هم نمی‌شود. در مقابل عده دیگری به شکل بمبارانی کتابشان در این و آن نشریه «سربلند» از آب درمی‌آید.

نقد ادبی هم مانند نقد سیاسی، اقتصادی و اجتماعی نوعی گفتمان است، نه صحبت عامیانه و باری به‌هر جهت است و نه مناظره‌ای که طرفین آن بدون اتکا به مبانی نظری و دستاوردهای میدانی در فکر پیروزی بر حریف باشند؛ بنابراین نقد، هم حرفه‌ای است و هم خلاق. حرفه‌ای نه به این مفهوم که حتماً می‌توان به اتکای حق‌الزحمه نقد زندگی کرد و خلاق نه به این معنی که حتماً شماری از صناعت‌های ادبی نو را در یک متن کشف و برای خواننده نقد ردیف کند. هر دو به این معنا هستند که منتقد، استعداد نویسنده را، هرکس که هست، انکار نمی‌کند و مصادیق آن را در متن نشان می‌دهد. حال اگر این نویسنده نوقلم باشد، یک نوع ارزش دارد و اگر نویسنده‌ای معروف و جهانی باشد ارزشی دیگر. نویسندگان باتجربه ایرانی که جای خود را دارند. متاسفانه جراید ما در هر سه زمینه پویایی بیشتری داشته باشند.

فتح اله بی‌نیاز

روزنامۀ آرمان، یکشنبه، ۱۳۹۴/۳/۲۴

 

تمامی حقوق برای پایگاه اینترنتی «ادبیات اقلیت» محفوظ است.

رفتن به بالا