همه چیز از سرِ شانههای تو آغاز میشود / زهره عارفی
همه چیز از سر شانههای تو شروع شده بود، اول نفهمیده بودم و شاید تو هم نفهمیده بودی؛ این را وقتی فهمیدم که همه چیز میان ما تمام شده و این روز لعنتی سر آمده و من به خانه برمیگشتم.
برای جاسازی نوشته، این نشانی را در سایت وردپرسی خود قرار دهید.
برای جاسازی این نوشته، این کد را در سایت خود قرار دهید.