همه چیز از سرِ شانه‌های تو آغاز می‌شود / زهره عارفی

همه چیز از سر شانه‌های تو شروع شده بود، اول نفهمیده بودم و شاید تو هم نفهمیده بودی؛ این را وقتی فهمیدم که همه چیز میان ما تمام شده و این روز لعنتی سر آمده و من به خانه بر‌می‌گشتم.