چند کار از نانام
چند کار از نانام: ترک کردم خودم را. چمدان به دست کنار جاده ایستاده بودم که ماشینی. رفتیم تا رسیدیم. ایستاده بودم کناری و تماشا میکردم خودم را. کتابی میخاندم به اسم دام... ...
ادامه محتوا ›چند کار از نانام: ترک کردم خودم را. چمدان به دست کنار جاده ایستاده بودم که ماشینی. رفتیم تا رسیدیم. ایستاده بودم کناری و تماشا میکردم خودم را. کتابی میخاندم به اسم دام... ...
ادامه محتوا ›سینا سرکانی رفت / یادداشتی از مهین میلانی: فرامرز پورنوروز که از پشت تلفن حس کرد دارم جان از بدن تهی میکنم، گفت هنوز معلوم نیست، من چیزکی جایی خواندم، چه بسا اشتباهی شده است... ...
ادامه محتوا ›کتاب زن در ریگ روان نوشتۀ کوبو آبه این چنین سفری را ترسیم کردن است. روایتی که با یک خبر، خبری به ظاهر عادی، در جهانی رئالیستی آغاز میشود... ...
ادامه محتوا ›فرابخوانمت از پنجره داخل شوی / در مقاومت درها / و انقباض ماهیچههای مرگ. / چشمی که میدوزم به ماه بیگانه است / و محبوبم بیگانگی مضاعفی، کنار دست و دل سردی کلمهها ... ...
ادامه محتوا ›لوطی صالح / داستانی از نسیم توکلی: زنی هذیانی، دیوانه، باهوش میسازم، با لباس گل و گشاد، پستانهایی عریان و برانگیخته، لبهای قرمز، موهایی اندک ژولیده؛ و به طور کلی با حرکاتی مالیخولیایی. «باید با او باشم... تک و تنها»... ...
ادامه محتوا ›شعری از آرمان میرزانژاد: به نام پوچی محض / من مؤمنم به پرخاش / وقتی تمام قبیلهٔ من را خون و تازیانه گرفته است / من مؤمنم به جراحت / در اعلانیههای دروغین روزنامههای زرد... ...
ادامه محتوا ›