خلاصه داستان رستم و سهراب / از داستانهای شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی
خلاصه داستان رستم و سهراب: روزی رستم با اسبش که رخش نام داشت، برای شکار به نزدیکیهای مرزِ توران میرود. او به نزدیکی شهر سمنگان میرسد و پس از آنکه گوری را شکار میکند به خواب میرود. وقتی از خواب بیدار میشود، اثری از رخش نمیبیند. با پای پیاده برای یافتن رخش، عازم شهر سمنگان میشود... ...
ادامه محتوا ›