رد حکمت در کوچههای برفی آذرماه / یادداشتی بر کتاب دختر ویولنزن در کوچههای برفی آذرماه
رد حکمت در کوچههای برفی آذرماه
محمد پروین
اولین نکتهای که توجه را در کتاب دختر ویولنزن در کوچههای برفی آذرماه به خود جلب میکند، نبود مقدمههای همیشگی سیدعلی صالحی است. این خود حامل پیامی برای مخاطب است که صالحی رازگشایی آن را در این بُرهه از تاریخ بر عهده دوستداران شعرش و منتقدان گذاشته است. مقدمههایی که به گذشتهٔ شاعر، وقایع و بزنگاههای تاریخی-اجتماعی، اشاره به حافظهٔ تاریخی ادبیات معاصر و گفتوگوها و همچنین ارائه مسائل تئوری شعر میپرداخت. صالحی بعد از مطرح کردن و چاپ کتاب «منشور شعر حکمت» بر اساس همان گفتمان نمونههایی زیادی را در کتاب «دختر ویولنزن در کوچه-های برفی آذرماه» برای مثال آورده است. به غیر از چند شعر انگشتشمار که قامتهای بلند و ادامهٔ فرم پیشنهادی در کتاب «شبانهها در غیاب احمد شاملو» است مابقی کوتاه و سِر حکمت در آنها نهفته است. برای مثال شعر «فقط یکبار دیگر فرصت دارم» که در صفحه ۱۰۱ آمده را برای نمونه با هم بررسی میکنیم.
تو باید یک جایی
همین حوالی باشی.
پس من
تا کِی باید از این مرگِ بیمعرفت
فرصت بخواهم.
بیا بیانصاف،
یک وقتی دیدی کار از کار گذشت!
همانطور که در یادداشت «هزارتوی شعر از اتفاق حکمت» بیان کردم حکمت دریچه چگونه دیدن و چگونه گفتن است. آن هم بر پایههای درک درونی از کلام و هارمونی و روایت و غیره. صالحی در این دفتر چگونه گفتن را به علاقهمندان شعر به نوعی آموزش داده است. اساس شعر حکمت بر شهود استوار است. جایگزینی تخیل به جای خاطره و همچنین رؤیا بر استعاره. صالحی با آوردن عنصر مکانی مجهول و نزدیک به راوی «یک جایی / همین حوالی» و ارتباط معنایی در لایههای زیرین شعر و وارد کردن عنصر «مرگ» به عنوان محرک در ساختار و فرم روایی برای مخاطب، او را مهیا میکند برای قرار گرفتن در موقعیتی نه تنها برای او آشنا بلکه از نظر درک معنایی- موقعیتی او را نیز شامل شود. راوی با فرصت خواستن از مرگ عنصر تخیل را وارد شعر میکند و کارکرد مرگ را از یک مؤلفه فلسفی و زیستی به فرازیستی و فرافلسفی تغییر میدهد و همین امر سبب به وجود آمدن سپیدخوانی برای مخاطب میشود. در این شعر کوتاه ما استعاره نمیبینیم. راوی بیپرده با زبان گفتار و جامعه آرزوی خودش را بر زبان میآورد و آن «کار از کار گذشت.» است. این کار از کار گذشتن با توجه به حافظهٔ تاریخی و زیستی مخاطب برای او تداعی کننده قرائتهای متفاوت است و این یکی از کارکردهای شعر حکمت است. روح حکمت در هارمونی و چیناش کلمات حاکم است و بدون سنگلاخ زبانی و زاویه برای تکمیل کردن معنا کنار هم مینشیند.
ما این رد را در شعرهای دیگر هم با تناسب موضوع و ساختار داریم. مانند شعر «تمام» در صفحه ۱۰۹. شعر «بُریده بُریده با خودم، بینِ راه…» صفحهٔ ۷۵. شعر «سلام آقای بهرنگی گرامی» صفحهٔ ۶۶. تکیهٔ این مجموعه و صالحی بر جا انداختن درست شعر حکمت با توجه به منشور ارائه شده است.
صالحی در این مجموعه هم از تعهد اجتماعی و کنار مردم بودن فاصله نگرفته است. همگام با توده مردم کلام و دردهای آنها را بیان کرده است. مانند شعر «رهایی» در صفحه ۱۸ و شعر «ماخاولا» صفحهٔ ۲۳ که این شعر نیز بر بال شعر حکمت نشسته است.
سلام آقای رئیسجمهور
کلید… که بیکلید!
احیانا کبریت خدمتتان هست؟!
میخواهم این چراغِ شکسته را
روشن کنم،
کوچه خیلی تاریک است!
صالحی همانطور که در کتاب «منشور شعر حکمت» صفحهٔ ۶۷ منشور دوازدهگانه آن را توضیح داده است با تفضیل گفته است که از سیاهمشقهای حکیمانه حرف نمیزند (جملات قصار، اندرز، پند، واگویه و غیره) از حضور حکمتانهٔ انسان در واژه سخن میگوید. مجموعه پیشرو با اشاره به (بند سوم از کتاب منشور شعر حکمت) فاصلهٔ معناداری از نظر مفهوم از دیگر کارهای موجود که به سطح پرداختهاند گرفته است. صالحی در قامت تبیین کننده شعر حکمت کاربست درستی از بندهای دوازدهگانه را برای مخاطب با ذکر مثال باز کرده است. شعرهای «بهبیراهها» «داستانِ سونامیِ سه نقطهها…» «مزاخمزاده شدم» «سوء…» «هلاهلا…» و غیره هر کدام در قامت نشاندهنده توأمان یا یکی از بندهای منشور شعر حکمت است که مخاطب در برخورد اول با آن باید کمی صبوری به خرج دهد. بگذارد تهنشین شود و سپس دوباره به آنها رجوع کند. کتاب «دختر ویولنزن در کوچههای برفی آذرماه» پیشنهاد دهنده گفتمانی برای شعر امروز است که با مشکلات جدی مخاطب و فروش نرفتن و همسطح شدن شاعرها و غیره دست به گریبان است. این مجموعه توانسته است در مدت زمان کمی به چاپ دوم برسد و این خود دلیلی بر درست بودن راه و پیشنهاد سیدعلی صالحی دارد. کتاب «دختر ویولنزن در کوچههای برفی آذرماه» با شمارگان هزار جلد و قیمت ده هزار تومان به تازهگی از سوی نشر چشمه روانه بازار شده است.
منتشرشده در شمارۀ ۱۶۲ نشریۀ «کتاب هفته خبر»
ادبیات اقلیت / ۱۷ مرداد