شما اینجا هستید:خانه » داستان کوتاه (Page 10)

در بخش داستان سایت ادبیات اقلیت داستان‌های کوتاه فارسی و ترجمه‌شده به فارسی از زبان‌های مختلف منتشر می‌شود. در این بخش شما آثار منتشرشده را به ترتیب زمان انتشار مشاهده می‌کنید. نویسندگان و مترجمان عزیز می‌توانند آثار خود را با توجه شرایط صفحه ارسال آثار سایت برای تحریریه سایت ادبیات ارسال کنند. کارشناسان سایت، آثار ارسالی را بررسی می‌کنند و معمولاً پس از یک هفته تا یک ماه، نتیجۀ بررسی برای صاحبان آثار فرستاده می‌شود.

دو چشم به ضمیمه‌ی پرونده / فرزدق اسدی

با تمام این‌ها می‌گویم کار خودش است. چشم‌های آدم هیچ وقت دروغ نمی‌گویند. درست است که تحصیلات من چیز دیگری بوده، یا ممکن است از مسائل قضایی سررشته‌ی چندانی نداشته باشم، اما آقای قاضی! تصورش را بکنید... یک روز پرونده‌ای به دست شما می‌دهند، پس از کلی تحقیقات و بازجویی و دادگاه و شاهد و مدرک و از این جور چیزها، دست آخر می‌بینید که از این پرونده حکمی در نمی‌آید. ...

ادامه محتوا

چهل ناموس عشق / بخش هشتم

آن شب تنها جینت نبود که خانه نیامد. دیوید هم با موبایلش به اللا پیام داد که یک کار فوری پیش آمده و نمی‌تواند خانه بیاید. توضیح نداده بود این کار فوری چیست. قبلاً هیچ‌گاه همچون کاری نکرده بود. رفتارش با روح زناشویی‌شان در تضاد بود. از گلی به گل دیگر می‌پرید؛ این که آشکار بود. ...

ادامه محتوا

چهل ناموس عشق / بخش هفتم

ناموس یکم: آفریننده را به هر لغت و صفت که بخوانی، آینه‌ای است که خود را در آن می‌بینی. چون بخوانی‌اش همچون موجوی ترس‌آور و شرم‌زده، ‌خود نیز بیشتر شرم‌زده و ترس‌آوری. لکن اگر چون بخوانی‌اش، عشق و مرحمت و شفقت در ذهنت نقش بندد خود نیز موجودی از عشق و مرحمت و شفقت آکنده‌ای. ...

ادامه محتوا

چهل ناموس عشق / بخش ششم

وقتی یکی را می‌کشی، محقَّق بدان که چیزی از او با تو می‌آمیزد؛ یک تصویر٬ یک بو٬ یک نفس... یک آه٬ یک لعنت یا یک صدا... من بهش می‌گویم: «لعنِ مقتول». می‌چسبد به تنت و می‌ماند. شروع می‌کند به کندن. انگار می‌خواهد تنت را بدرد و رد شود تا در عمق وجودت نفوذ کند. ...

ادامه محتوا

هفت طبقه / دینو بوتزاتی

متوجه ویژگی عجیب آن بیمارستان شد. بیماران با توجه به وخامت حالشان طبقه به طبقه تقسیم شده بودند. یعنی آخرین طبقه متعلق به کسانی بود که بیماری‌شان خیلی خفیف بود، طبقه‌ی ششم مربوط می‌شد به بیمارانی که حالشان وخیم نبود ولی نباید از آن‌ها غافل می‌شدند. در طبقه‌ی پنجم بیماری‌های جدی را درمان می‌کردند و به همین ترتیب طبقه به طبقه به همین منوال بود. در طبقه‌ی دوم بیمارانی که حالشان بسیار وخیم بود بستری بودند. در طب ...

ادامه محتوا

چهل ناموس عشق / بخش پنجم

مولانا نام خودش را گذاشته بود: خاموش. یعنی بی‌صدا. می‌فهمی؟ یک شاعر، آن‌ هم شاعری که نامش سراسر دنیا را گرفته و انسانی که کار و توان و کیستی و حتی هوایی که نفس می‌کشد، از کلمات تشکیل یافته و امضایش زیر بیش از پنجاه‌هزار بیت شعر ناب است، ‌چه شده که خودش را «بی‌صدا» نامیده؟ ...

ادامه محتوا

چهل ناموس عشق / بخش چهارم

چشم‌های اللا به سطر بعدی افتاد و همان لحظه یک جملۀ آشنا توی صفحه یافت: «زیرا هر قدر هم بعضی‌ها عکسش را ادعا کنند، عشق حس خوبی نیست که حالا باشد و فردا نه.» از حیرت دهان اللا باز ماند. راستش این جملۀ او بود. عین همان جمله‌ای که چند دقیقه پیش توی آشپزخانه به دخترش گفته بود. یک آن دچار شبهۀ مزخرفی شد. انگار یک گوشۀ کاینات چشمی پنهان می‌پاییدش. وجودش لرزید. ...

ادامه محتوا

تمام دیوارهای این روستا را خراب کن / قاسم ملااحمدی

راننده دستش را گذاشته است روی آژیر. هوار می‌کشم: «ایست! ایست!» اما باز تانک نمی‌ایستد. اسلحه را مسلح می‌کنم و دو تیر هوایی می‌زنم. تانک می‌پیچد سمت خاکی جاده، فرو می‌رود توی رمل کنار جاده و گرد و خاک بلند می‌کند و می‌ایستد. ...

ادامه محتوا

این نامه به مقصد نرسید / علی اصغر عزتی پاک

عزيزِ جگرگوشه، در اين هفته‌اي كه از سر گذراندم، خبري سخت سهمگين بندِ دلم را پاره كرده، و شب‌ها و روزهايم را اندوه‌بار ساخته است. روز شانزدهم محرَّم، نامه‌ رسيد از حاكم كوفه به دربار شام كه حسين پسر علي، در صحراي كربلاي عراق، با تيزي خنجرهاي كوفيان، جان به جان‌آفرين سپرد و رخت از اين جهان بركشيد. ...

ادامه محتوا

تمامی حقوق برای پایگاه اینترنتی «ادبیات اقلیت» محفوظ است.

رفتن به بالا