شما اینجا هستید:خانه » شعر » شعر فارسی (Page 10)

شعری از علیرضا پورمسلمی

علیرضا پورمسلمی: سکوت / ساکن بود / و شب /  پا به ماه / قورباغه در نهایت خود / و سنگ / ــ حالا که فکر می‌کنم ــ / سنگ، سکنی به صعب بود / حرکت، باد می‌شد / باد زمان / و می‌وزید / تا دوردست تاریخ / آن‌جا که سلولی نخستین / از فرط وحدت، خود را به دو نیم کرد... ...

ادامه محتوا

سه شعر از آرش نصرت اللهی

سه شعر از آرش نصرت اللهی: دو آمیخته با مهر و معاش بودیم / دو سختِ ایستاده / عصر تنهایی علامت سؤال بود / جنگ‌ها از درز پنجره‌ها فرو می‌آمدند / رنگ‌ها رفته بودند / کلمه‌ها رفته بودند / قصۀ ما به سر می‌رسید و... / ـ نه، باید یه کاری کنیم. / رفتیم... ...

ادامه محتوا

پنج شعر از شهباز پویا

شهباز پویا: اگر از کسی بخواهم رویِ سنگ قبری / روی سنگِ قبرِ من بنشیند / و آرام وآرام نام مرا بجود و یا حتی ببلعد / چگونه می‌توانم با دستِ پشیمانم برگردم به پیشانیم بزنم / وبگویم: / نه نه تو اشتباه بلعیده‌ای / اما نام من چیزِ دیگری بود... ...

ادامه محتوا

سه شعر از فاطمه احمدزادگان

سه شعر از فاطمه احمدزادگان: باران ببافم به شانه‌های علف / به قیچی بِکَنم چارقدی ته‌نشین در گل / و عشق در دهان ما چنان / بشکند کلماتی به دندان / آن‌قدر له بکند به زل زدنم / که رختخواب خوابش /  به پاشنۀ آب / بایستد / به گیاهان و علف‌ها و بوته‌های فلفل... ...

ادامه محتوا

سه شعر از ساناز وارسته

سه شعر از ساناز وارسته: ابرهایم را قایم می‌کنم / و این تنهایی عجیب پیچیده در گیاهان پنبه را / بالشم را در آغوش می‌کشم / قورباغه‌ها / بیرون می‌جهند / باید / قبل‌تر از این‌ها به آبگیری فکر می‌کردم... ...

ادامه محتوا

دو شعر از مرتضی صادقیان

دو شعر از مرتضی صادقیان: کنارم کسی نیست / و طراوت ناخن‌هایم از دست می‌رود، / به این رسیده‌ام؛ / برادر بزرگ‌ام همان من‌ام / که فقط دیرتر آمده‌ام، / خواهرم همان من‌ام / با تراش نازکی بر لب و دست، / پدر، تو همان من هستی / که فقط مادر را زودتر دیده‌ای / و نباید کسی بو ببرد / ناخن بین ما نشانۀ چیست... ...

ادامه محتوا

شعری از سهند پاک بین

شعری از سهند پاک بین: در ابتدا کلمه بود / و سال‌ها بعد کلمه‌ای را که نزد خدا بود لای انگشت‌هایم می‌گذاشتند / و هر کلمه‌ای را که فراموش می‌کردم درد می‌کشیدم / کلمه نزد بازجویی بود که نام زنان زیبا را حفظ بود / و از نام خانوادگی منظور بدی داشت... ...

ادامه محتوا

پنج آواز برای ذوالجناح / شعری از هوشنگ آزادی ور

پنج آواز برای ذوالجناح / شعری از هوشنگ آزادی ور: گرامی‌تر / بر آن نَوَند سبک / تلخ بر زبان نمی‌رانم / به خطایش می‌خوانم / چندان‌که از پرده باز افتد / لاشۀ بی‌مرگش / سیاه ــ دوچندان بر گونه‌هاش / سمِ ابلق / چرمۀ بخرد / ــ پس بپر از ماهیچه‌هات و / بنشین در باد / گرامی‌تر / بازآمده از گور... ...

ادامه محتوا

چهار شعر از محبوبه ابراهیمی

چهار شعر از محبوبه ابراهیمی: آن سال‌ها دودی از شهر ما بلند نشد / و بلندگوها مرثیه خواندند / آه‌های زیادی به آسمان رفت و دم بر نیامد / سال هزار و سیصد و کلمه / کلمات در خودکشی دست جمعی از کوه‌های اشکورات پریدند... ...

ادامه محتوا

تمامی حقوق برای پایگاه اینترنتی «ادبیات اقلیت» محفوظ است.

رفتن به بالا