دو شعر از طیبه شنبه زاده
طیبه شنبه زاده: این شهر امروز ایستاده در ایستگاهش و دارد عق میزند / خیابانها سبزیها دختربچهها / همه آراماند / او که ظهر تکپوش مشکی است عصر... ...
ادامه محتوا ›طیبه شنبه زاده: این شهر امروز ایستاده در ایستگاهش و دارد عق میزند / خیابانها سبزیها دختربچهها / همه آراماند / او که ظهر تکپوش مشکی است عصر... ...
ادامه محتوا ›پنج تکچهره از مجید زمانی اصل: دشنام به شعور باران زیبا نیست / دم که میمیرم به بارانها / سرانگشت تاریکت را / کم دارم عمو بورخس! / وقت / که میگویم الف... ...
ادامه محتوا ›سه شعر از خسرو بنایی: / هیچ نمیدانستیم / تاریخ / غدهای زیر گلو برای عبوس شدن / نه نبود / روزها / از ناخنها / عبور میکرد... ...
ادامه محتوا ›سه شعر از ساجد فضل زاده: اگر به شاخۀ توت سفید / ببندند طناب را / این مرگ / دهان چند نفر را شیرین خواهد کرد / کوه اشارۀ دشت است / به پرواز پرندهها... ...
ادامه محتوا ›شعری از سمیه دیندارلو: بیشک انفجار عظیمی رخ داده / با این حجم خون که به خیابان ریخته / به اینجای جنوب / صبح که نمیشناسد / ظهر / شب نمیشناسد... ...
ادامه محتوا ›شعری از فرزانه قوامی: پدربزرگ اما روایتی دیگر داشت / از دستهایی که لای خاکستر خزیده بودند / و اینگونه آغاز میکرد / -تو نمیفهمی! / ما سرنخ... ...
ادامه محتوا ›دو شعر از امیر قنبری: حلب / دیگر / جنازههایش را نمیشمرد: / در کوچههای سنگیِ باریک / درها و پنجرههای چوبی / تلنبار شدهاند... ...
ادامه محتوا ›سه شعر از آزاده فراهانی: از تو بسیار گفتهاند / اما کیست که در تو راه برود؟ / سیگار بگیراند / در پیچهایت تصادف کند / ترمز ببرد و به کوه بزند... ...
ادامه محتوا ›سه شعر از مهدی شادمانی روشن: این روزها / هیچ کس به اندازۀ من زیبا نیست / و هیچ چیز به اندازۀ لطف سرانگشتانم / وقتی که دست به سطح تو میکشم... ...
ادامه محتوا ›دو شعر از ساناز داودزاده فر: به کجا رسیدهام؟ / هنوز به من شلیک میشود / حتی اینجا / که دموکراسی چیز سادهای ست / و حقوق شهروندی با خون نوشته نمیشود... ...
ادامه محتوا ›