دو شعر از سهند پاک بین
کاش اسم های بیشماری داشتم / هر مردی را صدا می کردی من برمی گشتم / کاش این لب ها به جز دوست داشتن کاری کرده بود ...
ادامه محتوا ›کاش اسم های بیشماری داشتم / هر مردی را صدا می کردی من برمی گشتم / کاش این لب ها به جز دوست داشتن کاری کرده بود ...
ادامه محتوا ›شعری از عبدالله محیسن: خوشحالم / چه بیهوده خوشحالم / خوشحالم از این که بیهوده است / خوشحالی ام! / لبخندی از رضایتْ اکنون / چرا که پایانِ جهان را می بینم / نه تنها پایان / که آغاز را ... ...
ادامه محتوا ›شعر هایی از سهراب رحیمی ...
ادامه محتوا ›اول شهریور / مادرم مرده بود / ما کارهای ناتماممان را انجام میدادیم / من دوست داشتم فیلسوف باشم / و بگویم / هر زنی باید پنج دخترداشته باشد / تا امیدش تکثیر شود... ...
ادامه محتوا ›من به دام فرشتگانِ پریروز افتادهام / طبل مسی خورشید را زدودند / سکوتِ دانا شادمانه دیس خورشید را مینوازد / و بعدازظهر با سنگچینهای مهربانش حالا میآغازد... ...
ادامه محتوا ›بچهها از مقبره بيرون آمدند / يكي جستي زد و آلالهاي چيد / يكي از نالهاي مستانه ترسيد / آخري هم / به مرد ريشويي كه آنطرفها قدم ميزد و / آه ميكشيد / خنديد. ...
ادامه محتوا ›تو تنهاترم میکنی / از گلدان کنج اتاقت بپرس / اتاقت را ندیدهام / و نمیدانم میزت با پنجره چقدر فاصله دارد / و بالشت به چشم های چه کسی مشرف است / اتاق تو لا جرعه برموداست / و بادی که از شکاف آجرهایش میوزد / پر از آذرینهای درونی است. ...
ادامه محتوا ›در فضا / ریز و درشت و گداخته / گلولهها، ما را مینویسند در فضا / نه جنگی است، نه عشقی، نه نفرتی / گلولهها، هواپیماها و ماهوارهها / واژههای زبان تازهاند... ...
ادامه محتوا ›ترسم از مرگ این نیست / که مرا میبرد از خاطرهها. / ترسم این است که میگیرد از من / آسمان را / و درختانُ و گلُ و باغچه را. / آب را، آینه را / و نمک را / و تو را. / ترسم از مرگ این است / همهی دلهرهام. ...
ادامه محتوا ›به دیدنم بیا / و خودت را بیاور / تا زندانبانان ببینند / که زیبایی تو از آزادی نیز / زیباتر است. ...
ادامه محتوا ›