شما اینجا هستید:خانه » شعر » شعر فارسی (Page 2)

دو شعر از فرامرز سه‌دهی

دو شعر از فرامرز سه دهی: مُرده‌شور استعاره را ببرد / این جا وطنِ من است / ایران / سرزمینِ دست‌های تنگ / سرفه‌های کشدار / تب‌های به نوبت / سرزمینِ بی‌تخیل / وضعیت‌های کاملن موجود / دهان‌های ممنوع / می بویندهایِ مجازِ مداوم / آبان ماه‌های دوازده ماه / درخت‌های تعطیل / پرنده‌های تعطیل / سال‌های نیمکت‌نشینیِ در خانه... ...

ادامه محتوا

“مردان خیابانی” و “در” / دو شعر از هوشنگ ملکی

"مردان خیابانی" و "در" / دو شعر از هوشنگ ملکی: آن مرد که با چشم بسته در پیاده‌رو پیانو می‌زند منم / مردی در زمینۀ سیاه که سایه‌اش سفید است / و موش‌های تهران انگشت پاهایش را جویده‌اند / مردی گرسنه که یکی از دکمه‌های سرآستین‌اش از برلیان است یکی از پلاستیک کدر... ...

ادامه محتوا

شکل ابرها / شعری از راد قنبری

شعری از راد قنبری: شکل کدام ابر به اندوه ِآسمان می‌افزاید؟ / ابری که سپید و ممتد بود / و شبیه ِ ردّ پای بمب‌افکن‌ها از اقلیم رؤیاها می‌گذشت. / این را کودکی‌ام گفت / و یا آن‌که / پاره‌پاره و سرخ بود / و به قصد ِ کشت، زیبا / و تمام ِ خاورمیانه را باریده بود. / این را پرنده‌ای مهاجر گفت... ...

ادامه محتوا

شعری از افسانه نجم آبادی

شعری از افسانه نجم آبادی: دست‌نوشته‌ها دست به دست می‌شدند و / زیر تخت سلیمان نهان می‌شدند. / صدای برش سنگ بود در پس‌زمینه. / یک نفر نخوانده بود مرا هنوز / که رقصان پله‌ها را پایین می‌آمدم و / بازی شروع شده بود... ...

ادامه محتوا

شعری از لیلا درخش

شعری از لیلا درخش: قدما معتقد بودند: جهان اقیانوسی است و در این اقیانوس مرواریدی است و آن مروارید هرات است / به طناب دار بگویید: / من عاشق زیستنم / می‌مانم تا ابد و یک روزش شاید شادی طلوع کند... ...

ادامه محتوا

شعری از احمد بیرانوند

شعری از احمد بیرانوند: مدام تو را / تو را مدام / ای همیشه‌ای که مدام / در من / خواستنت را مداوم داشته‌ای! / بلد نیست خون شبیه تو / که در کجای من / چنین مدام / چنان بیاید / که گویی همیشه در رفتنی... ...

ادامه محتوا

دو شعر از مایرم تکیه‌ای

چیزی از من / در تَندۀ پدر جا ماند / و با یک چهارم صورت زاده شدم / چه مالیخولیایی بود / در آن جهانِ یک میلی متری / که رُشد کرد در کیسه / گوشتم قرضی / پوستم قرضی است / از ارواحی / که سوار بر گاومیش مرگ / راه‌های میانبُر نشان دادند... ...

ادامه محتوا

دو شعر از احسان اورنگی

دو شعر از احسان اورنگی: او / پسر سرشاری بود / سرشار از نمی‌دانم چه / از خودم عاجزانه درخواست کردم که شاعر نباشم / چون نوشتن سخت‌ترین کار است وقتی نمی‌نویسم... ...

ادامه محتوا

شعری از سمیه جلالی

شعری از سمیه جلالی: با احتمال بریدن از بندها آمدم، / آمدم تا به نقطه‌ها خیرگی کنم؛ / احتمال دارد این‌بار بریده‌هایم را به مکاتب بروز دهم... ...

ادامه محتوا

شعری از سهند پاک‌بین

خوانا نشسته‌ام بر پوستت / وقتی تنهایی‌ات پرواز هواپیمایی بود که شب را پاره می‌کرد / ای پوست محمود وقتی دختری نوبالغ زن می‌شد / انگشت‌های شمرده‌ام را مشت زدم به دیوار خانه‌ای کلنگی، لعنتی‌ها چرا؟ / انگشت‌های جیبی‌ام ساعتی است که نمی‌شمارد. ...

ادامه محتوا

تمامی حقوق برای پایگاه اینترنتی «ادبیات اقلیت» محفوظ است.

رفتن به بالا