شما اینجا هستید:خانه » مدرسه خوشبختی (Page 3)

یادداشت‌های اینستاگرامی مرتضا کربلایی لو

کلاهی که سر ما رفته است

گفت بسم الله الرحمن الرحیم کلاهی است که سر ما رفته است. و همه خندیدند. خوشم نیامد. اگر الان بود، پا نمی‌شدم، کوله‌ام را به دوش نمی‌کشیدم، موبایلم را خاموش نمی‌کردم... ...

ادامه محتوا

در باب زوال عشق

خواستن یک شخص محبوب با نگاه داشتن آن شخص، دو چیز جداست و زندگی همان تلاش برای نگاه داشتن است نه خواستن. عشق رابطۀ ملتهبی است و بر ناهم‌زمانی‌ها استوار است... ...

ادامه محتوا

شعله‌هایی که سرچشمۀ شادی‌اند

ادبیات اقلیت ـ “شعله‌هایی که سرچشمۀ شادی‌اند” در مجموعۀ مدرسه خوشبختی نوشتۀ مرتضا کربلایی لو: *** نه، آتشی که در آشپزخانه و زیر ظرف غذا روشن است، منظورم نیست. آن شعله‌ها آبی و منظم‌اند. من از شعله‌های سرخ و نامنظم حرف می‌زنم که چشمۀ شادی‌اند. شاعر گفته است: «بنشین بر لب جوی و گذر عمر ببین.» این مرور گذران عمر خیلی‌ها را غمگین می‌کند. حسرت می‌آورد که چرا در زندگی فلان نکردم و چرا او را از خودم راندم و چرا نگ ...

ادامه محتوا

درباره عطسه

می‌خواهم درباره عطسه حرف بزنم و شادی‌اش را بسنجم. عطسه هوا را به شدت و ناگهان از ریه ها بیرون می‌راند. معمولا چشمتان را هم می‌بندید چون عطسه، تنش لذت بخشی در شما درمی‌اندازد و سپس آرامش می‌دهد.  ...

ادامه محتوا

آرامش یا شادی؟

آلدوس هاکسلی در دنیای شجاع نو نوشته است: «من آرامش نمی‌خواهم. من خدا را می‌خواهم، شعر می‌خواهم، خطر واقعی می‌خواهم، آزادی می‌خواهم، کیف می‌خواهم.» ...

ادامه محتوا

تمامی حقوق برای پایگاه اینترنتی «ادبیات اقلیت» محفوظ است.

رفتن به بالا