شما اینجا هستید:خانه » یادداشت (Page 3)

واکاوی شعری از احمد بیرانوند / سریا داودی حموله

... از میان همۀ دویدن‌ها ... خرگوش‌های قهوه‌ای خرگوش‌های سفید از ساق پاهای من تا دشتی از برف. چقدر قطب جنوب است حرف‌های من میان دویدن نفس‌های تو توی سینه‌ای سپید. رگ‌های مرا ساده نگیر که تمام خرگوش‌های جهان توی قلب من لانه کرده‌اند. دهلیزهای من چپ و راست نفس کم می‌آورند از بس که گرگ میان برف به تولۀ گرسنه‌اش اندیشیده است. شکارچی سپید شکارچی سیاه. گرگی شده‌ام که میان برف گریسته است. وقتی خرگوش سفید خرگوش قهو ...

ادامه محتوا

شمس کسمایی و رؤیای قرنی که گذشت

کسمایی به‌ همراه تقی رفعت، جعفر خامنه‌ای، ابوالقاسم لاهوتی و... جزو شاعرانی است که به فکرِ تغییرات اساسی در ساختمانِ شعر فارسی بودند. بازخوانی شعرها و آثار این افراد _ چه شعر و چه نثر _ به جهتِ روشن شدن مسیر تاریخ و آشناییِ دقیق و صحیحِ همۀ علاقه‌مندان امروز خود یک ضرورت است تا ما مسیر طی‌شده را بهتر بشناسیم... ...

ادامه محتوا

یادداشتی دربارۀ رمان سفیدبرفی به بهانۀ چاپ دوم ترجمۀ آن

بارتلمی دنیای جدید و نامتناجسی خلق نمی‌کند، بلکه او دنیای واقعی را به شکلی متمایز نشان می‌دهد. او کاملاً دست خود را باز می‌گذارد و همان‌طور که در یک جمله مثال زدیم، در یک پاراگراف و به‌تبع آن در کل متن از محور جانشینی خاص استفاده می‌کند. ...

ادامه محتوا

زیگوراتِ زباله‌خواری؛ یادداشتی بر فیلم پلتفرم / امیر قنبری

پلتفرم داستانی سرراست اما عمیقاً تکان‌دهنده دارد. گورِنگ، روشنفکری میانسال با گرایش‌های چپگرایانه، برای ترک سیگار و خواندن دن‌کیشوت به آژانسی مراجعه می‌کند که کارش به شکلی مرموز و مخوف، فرستادن آدم‌ها به درون گودال‌های شماره‌دار و طبقه‌بندی‌شده است. ...

ادامه محتوا

‌یدو با زخمِ شیر چه کرد؟/ شعاری و نه‌چندان آزاد

اگر مایل هستید بدانید اقتباسِ بد چگونه می‌تواند مهم‌ترین نقطه‌ی قوتِ یک روایت را به مهم‌ترین نقطه‌ضعف آن تبدیل کند ابتدا داستانِ زخم شیر نوشته‌ی صمد طاهری را بخوانید و سپس فیلم یدو ساخته‌ی مهدی جعفری را ببینید... ...

ادامه محتوا

کُفیشه / متنی مکان‌نگارانه از محمد عابدی

کُفیشه متنی مکان‌نگارانه محمد عابدی  برای: پگاه به از در فرار سایه، سایه درماندن، درمانده شدن گریبان حال مسکوت را گرفته است.  وَه که چه نکبت و ادبار است این استِ تفرقه‌افکنِ واسطه، سر در زبان می‌ماند، زبان که در سر می‌ماند. دیدن دوختن است، گوشی را به درختی دوختن! اگر نه، غیر از این بر باد رفتن همۀ بودن. حضور شرم؛ دوشاب گذشته و آینده! حال؛ سایه‌ای محو! تاهای صورتیِ گلبهیِ پرده‌ای چین‌چین که آهار پنجره‌ای چوب ...

ادامه محتوا

تمامی حقوق برای پایگاه اینترنتی «ادبیات اقلیت» محفوظ است.

رفتن به بالا