هیچ واژهای مرا برگزار نمیکند
«نزدیکتر بیا» در شعر باران سجادی میتواند «به خود نزدیکتر بیا» یا «به دیگری گمشدۀ خودت نزدیکتر بیا» تعبیر شود. و یعنی از خود بیگانگی که در کار از تو ساختهاند، بیرون شو... ...
ادامه محتوا ›«نزدیکتر بیا» در شعر باران سجادی میتواند «به خود نزدیکتر بیا» یا «به دیگری گمشدۀ خودت نزدیکتر بیا» تعبیر شود. و یعنی از خود بیگانگی که در کار از تو ساختهاند، بیرون شو... ...
ادامه محتوا ›مدیر مدرسه داستان مجموعه ماجراهای مدرسهای است که مدیر جدید آن پس از ده سال دبیری ادبیات با انگیزه گریز از مشقتهای معلمی در صدد تغییر سمتش برآمده... ...
ادامه محتوا ›جذابیت خطاب به عشق جدا از سادگی و خلوص آن گزارش لحظه به لحظهای است که دو نفر از وضعیت زندگی خود به یکدیگر میدهند؛ بهطوری که حتی از رفتن ناگهانی برق نیز در نامهها حرف به میان آمده است... ...
ادامه محتوا ›کتاب در نُه فصل با نُه مقاله تدوین شده است. مقالۀ اول آسیب شناسی نقد ادبی نام دارد. اگرچه وقتی ما در مجلس شعر و داستانیم، واژۀ «نقد» ما را به نقد این دو مقوله راه میبرد... ...
ادامه محتوا ›مرگ در شعرهای عباس صفاری از زندهترین عناصر است. او در شعرهایش ناظرِ بیحسرتی بود که بیآنکه تن به احساسات بدهد، نزدیکی و ناگزیری مرگ را بهشوخی میگرفت... ...
ادامه محتوا ›مهابهارات برای هندوان کتابی دینی و آئینی است اما ساختِ رواییِ مبتنی بر نبردِ خاندانیاش و نیز روایتها و خردهروایتهای جذاب و متنوعِ آن، این کتاب را به اثری پر اهمیت در تاریخِ ادبیات جهان هم تبدیل کرده است. اثر پراهمیتی که طولانی بودنش نزدیک شدن به آن را سخت کرده است. ...
ادامه محتوا ›محمود کیانوش بد موقعی مُرد. درست در آستانهی معرفی دوبارهاش در فضای ادبی. قرار بود اول بهمن ماه کتاب «بردار اینها را بنویس آقا» در نشر فرهنگ جاوید بازنشر شود و این میتوانست آنچه که کیانوش مدتها ناراحتش بود را جبران کند. ...
ادامه محتوا ›احمد محمود مصداق بارزِ ضربالمثلِ «آبِ خوش از گلویش پائین نرفت» است. زندانی شد، تبعید شد، جلوی انتشارِ آثارش گرفته شد، آثارش را به ناحق نادیده گرفتند و نانش را به معنای واقعی کلمه آجر کردند و در عینِ حال تا آخرین لحظه از چپ و راست طعنه شنید و دشمنی دید. ...
ادامه محتوا ›متن قصیده از عربی ترجمه شده است و گرچه نخست میخواستم ترجمهای موزون و مقفی از آن بکنم، اما از سویی دیدم شعر زیبایی و ارزش ادبی خاصی ندارد که با ترجمه بدون رعایت وزن و قافیه از دست برود... ...
ادامه محتوا ›اینجا در قصۀ "عقبنشینی" چشم است که تولید مثل میکند. یک بچه از چشم بیرون میآید. خودش بیشعور و بیعقل و بیاحساس و بیرانشِ زندگی و بیهمه چیز مانند همان کوتولههای کتاب ماشین زمان نوشتۀ اچ. جی. ولز. آنها، انسانهای صدها هزارسال بعد... ...
ادامه محتوا ›