تلقین محض / فرناندو سورنتینو
دوستانم میگویند من آدم دهنبینی هستم. فکر کنم حق با آنها باشد. برای آنکه علتی برای حرفشان داشته باشند، اتفاق ناچیزی را که پنجشنبه پیش برایم پیش آمد، مطرح میکنند. ماجرا ازاین قرار بود که آن روز صبح رمان ترسناکی میخواندم. با اینکه هوا روشن بود، قربانی نیروی تلقین شدم. این تلقین تصوری را در من به وجود آورد که قاتل بیرحمی توی آشپزخانه قایم شده. قاتل دشنه بزرگی را توی دستش گرفته و منتظر ایستاده تا با ورود ...
ادامه محتوا ›