شعری از سهند پاکبین
خوانا نشستهام بر پوستت / وقتی تنهاییات پرواز هواپیمایی بود که شب را پاره میکرد / ای پوست محمود وقتی دختری نوبالغ زن میشد / انگشتهای شمردهام را مشت زدم به دیوار خانهای کلنگی، لعنتیها چرا؟ / انگشتهای جیبیام ساعتی است که نمیشمارد. ...
ادامه محتوا ›