ادبیات اقلیت ـ “شعلههایی که سرچشمۀ شادیاند” در مجموعۀ مدرسه خوشبختی نوشتۀ مرتضا کربلایی لو: *** نه، آتشی که در آشپزخانه و زیر ظرف غذا روشن است، منظورم نیست. آن شعلهها آبی و منظماند. من ا... ادامه متن
میخواهم درباره عطسه حرف بزنم و شادیاش را بسنجم. عطسه هوا را به شدت و ناگهان از ریه ها بیرون میراند. معمولا چشمتان را هم میبندید چون عطسه، تنش لذت بخشی در شما درمیاندازد و سپس آرامش مید... ادامه متن
چین خوردن یک پارچه، یک کیهان پر از امکان به شما القا میکند. اندازۀ اصلی پارچه چند برابر شکل چینخوردهاش است. خانهای که پردۀ تاخورده دارد، ژرفا و راز دارد... ادامه متن
آلدوس هاکسلی در دنیای شجاع نو نوشته است: «من آرامش نمیخواهم. من خدا را میخواهم، شعر میخواهم، خطر واقعی میخواهم، آزادی میخواهم، کیف میخواهم.» ادامه متن
کوچک بودن ربطی با شادی دارد. منظورم از چیز کوچک، چیزهایی با اندازۀ کوچکتر از اندازۀ معمولشان است. خانههایی که چیدمانشان از مجسمه و ظروف و قاب و دکورهای کوچک پر است، شادترند... ادامه متن
چگونه خوشبختی در ما قرار پیدا کند؟ هر کسی که لحظات شادی را جمع کرده و کلکسیون شادمانیها دارد انگار هالهای از نور پیرامون خود راه انداخته... ادامه متن
آخرین دیدگاه ها