مهدی موسوی نژاد / استحالۀ معنای انتخاب Reviewed by Momizat on . ادبیات اقلیت ـ شاعران، نویسندگان و اهل قلم، نگاه‌های متفاوتی دربارۀ انتخابات اسفند ۱۳۹۴ ایران، دارند. در پرونده «آن که گفت آری و آن که گفت نه» اظهار نظرها و یاد ادبیات اقلیت ـ شاعران، نویسندگان و اهل قلم، نگاه‌های متفاوتی دربارۀ انتخابات اسفند ۱۳۹۴ ایران، دارند. در پرونده «آن که گفت آری و آن که گفت نه» اظهار نظرها و یاد Rating: 0
شما اینجا هستید:خانه » آرشیو » مهدی موسوی نژاد / استحالۀ معنای انتخاب

مهدی موسوی نژاد / استحالۀ معنای انتخاب

مهدی موسوی نژاد / استحالۀ معنای انتخاب

ادبیات اقلیت ـ شاعران، نویسندگان و اهل قلم، نگاه‌های متفاوتی دربارۀ انتخابات اسفند ۱۳۹۴ ایران، دارند. در پرونده «آن که گفت آری و آن که گفت نه» اظهار نظرها و یادداشت‌های کوتاه و بلند برخی از آنان را گرد هم آورده‌ایم و بازنشر یا نشر داده‌ایم. تا از نگاه کسانی که حرفۀ آنان سیاست نیست و به معنای خاص کلمه «اهل سیاست» نیستند، این موضوع را بازخوانی کنیم. تلاش «ادبیات اقلیت» این بوده است، که سلایق و نظرهای متفاوت را دربارۀ این موضوع، گرد هم آورد.

مهدی موسوی نژاد، داستان نویس، در  این باره نوشته است:

این روزها بسیاری سخن از انتخاب بین بد و بدتر می‌گویند. بله، این هم نوعی از انتخاب است، اما به نظر می‌رسد این انتخاب، تنها می‌تواند انتخابی از سر استیصال و اجبار باشد. وگرنه اگر کسی حق انتخاب میان «انتخاب کردن» و «انتخاب نکردن» داشته باشد، چه اصراری است که از میان بد و بدتر یکی را انتخاب کند. در کشور ما، برای شرکت در انتخابات، هر انتخاباتی، هیچ اجباری وجود ندارد (مگر به سخن آنان بیاویزیم که می‌گویند ممکن است در بعضی موارد برخی مزایا یا حقوق اساسی شهروندی منوط به سیاه بودن یا نبودن صفحۀ مهرهای انتخاباتی شناسنامه باشد.) می‌گویند برای کمک به دموکراسی و برای ایجاد تغییر در آینده باید رفت و در انتخابات شرکت کرد، نه فقط برای اینکه کسانی که به آن‌ها رأی می‌دهیم رأی بیاورند، بلکه بیشتر برای اینکه آن کسان دیگر رأی نیاورند.

سؤال من این است که چگونه و با چه استدلالی می‌توان به این نتیجه رسید که انتخاب «بد» برای مقابله با «بدتر» روند دموکراسی را تسریع می‌کند؟ و راه را برای تغییرات در آینده بازتر؟ رأی دادن به «بد» از ترس رأی آوردن «بدتر» چه کمکی به رشد جامعه و افزایش آگاهی می‌کند؟ حاکمیت «بد» چه خدمتی به فرهنگی و جامعه می‌تواند بکند که بهتر از حاکمیت «بدتر» باشد؟

لزوماً هر کس که سخن از شرکت نکردن در انتخابات بگوید، طرفدار تغییر نظام نیست. رأی ندادن نه به معنای براندزای است و نه ساده‌لوحانه، و نه صرفاً اعتراضی به وضع موجود؛ گرچه می‌تواند اعتراض هم باشد اما بیش‌تر از اعتراض، برآمده از صداقت با خویشتن است. معنای انتخاب چیست؟ وقتی نام کسی را به عنوان نمایندۀ خودت به صندوق می‌اندازی، آیا نباید حداقل شرایط لازم را برای این داشته باشد که نمایندۀ «تو» باشد؟ اگر این طور نباشد و فقط از ترس «چیز دیگری» رأیی به صندوق بیندازی، این دروغ بزرگی به خودت و به کشورت نیست؟ و تعجب وقتی بیشتر می‌شود که اهل فرهنگ سخن از تن دادن به چنین «دروغی» می‌گویند. برخی توجیه می‌کنند که اگر این کار را نکنیم، آن کار می‌شود. بشود! چه کسی تضمین کرده که «این کار» بهتر از «آن کار» است؟ اصلاً «آن کار» اگر با صداقت همراه باشد، بهتر از هزار «این کار»ی نیست که با دروغ همراه باشد؟

در نظام و حکومتی که طرز فکری که می‌تواند نمایندۀ من باشد، حذف شده است، در واقع «من» حذف شده‌ام. منِ حذف شده حداقل کاری که می‌توانم بکنم این است که حذف خودم را تأیید نکنم و به حذف کنندگانم برای حذف کردنم حق ندهم. تأیید نکردن حذف هم صرفاً برای اعتراض نیست، بلکه شرط اول حفظ کرامتم و صداقتم با خودم و با دیگران است. هرچند می‌تواند اعتراض باشد و شرکت نکردن در این بازی ترس و زبونی، که هم‌صدا با زور و انحصارخواهی جلو برویم، از ترس این‌که مبادا روزهای بدتری بر سرمان بیاورند. از هر «بد»ی «بدتر» نیز هست و از آن «بدتر» هم باز «بدتر»های دیگری. بله، می‌توان با این استدلال جلو رفت و اگر امروز چماقی توی سرمان کوفتند، صدایمان در نیاید از ترس این‌که مبادا فردا دو تا سرمان بزنند و اگر فردا دو تا زدند، باز هم صدایمان در نیاید که ممکن است روز بعد، سه تا بزنند با این توجیه که ما میان بد (تحمل درد یک ضربه چماق) و بدتر (تحمل درد دو ضربه چماق) بد را انتخاب می‌کنیم.

من نمی‌فهمم چرا برخی گمان می‌کنند اگر کسی نخواهد در انتخاباتی این‌چنین شرکت کند، یعنی که منفعل است، یعنی واداده است و به سرنوشت خودش، مردمش و جامعه‌اش بی‌توجه است. می‌گویند اهل فرهنگ و اهل قلم و نویسنده چطور می‌تواند به اطرافش بی‌توجه باشد و سر در لاک خودش فرو ببرد؟ بله، می‌توان کاری به کار سیاست نداشت و می‌توان هم داشت! این یک انتخاب فردی در حوزۀ علایق و سلایق فرد است و اتفاقاً کاری داشتن یا نداشتن به آن، به نظرم هیچ ارتباطی به اهل فرهنگ و قلم و شعر و داستان نوشتن هم ندارد. و سخت مطمئن هستم که کاری به کار سیاست نداشتن (به معنای کنش سیاسی نداشتن) به معنای بی‌توجهی به اطراف و جامعه و آن‌چه در پیرامون می‌گذرد، نیست. می‌توان مرد سیاست بود و نویسنده و شاعر خوبی هم بود، اما مسئله این است که بدانیم جایگاه هر کدام کجاست. بدون شک، هیچ اهل فرهنگی بی‌توجه به اطرافش و آن‌چه می‌گذرد نیست و نمی‌تواند باشد اما توجه داشتن به اطراف لزوماً مطابق با آن‌چه من فکر می‌کنم، توجه داشتن به اطراف است، نیست.

من نمی‌توانم بفهمم که چطور می‌توان گفت عده‌ای که در انتخابات شرکت نمی‌کنند، خودشان را از هر چیزی کنار کشیده‌اند تا به معاششان و چاپ کتابشان آسیبی نخورد. شرکت نکردن در انتخابات به معنای موضع نداشتن در برابر اتفاق‌های پیرامون نیست، لزوماً به معنای انفعال هم نیست، اما سخت با این مسئله موافقم که می‌تواند دلیلی بر «وجود نداشتن» باشد! «وجود»ی که دیگران تصمیم گرفته‌اند که نداشته باشیم. و من نمی‌دانم وقتی تفکری و اندیشه‌ای «حذف» شده باشد، دیگر چه ترسی از آب و نان و معاش و چاپ نشدن کتاب می‌تواند داشته باشد که بخواهد از سر مصلحت‌سنجی و ترس از بدتر شدن شرایط برود، و مهر تأیید بزند بر جریانی که خود او را حذف کرده است.

بله ما «وجود نداریم» اما نه چون در برابر اتفاق‌های فرهنگی و سیاسی‌ای که می‌افتد نه نظر موافق داریم و نه نظر موافق. بلکه، درست بر عکس، «وجود نداریم» چون نظر داریم و حرف برای گفتن اما عده‌ای نمی‌توانند حرف ما را و نظر ما را تحمل کنند و با قدرت و زور، تصمیم گرفته‌اند که ما را حذف کنند. ماییم و تلاش و مبارزه‌ای که می‌توانیم برای رساندن صدایمان به گوش دیگران داشته باشیم تا بگوییم ما هستیم و این، با استحالۀ خودمان، و فریب خودمان، امکان‌پذیر نیست؛ ما وقتی «وجود نخواهیم داشت» که به حذف خودمان تن بدهیم، و هم‌صدا با حذف‌کنندگانمان، خود بر طبل نابودنمان بکوبیم.

من چون معتقدم، که صداقت، پیش‌شرط هرگونه اندیشه برای تغییر و اصلاح امور است، و از آن‌جا که معتقدم صداقت تعارف‌بردار و مصلحت‌سنج نمی‌تواند باشد، نمی‌توانم به قواعدی تن دهم، که بنیادش بر جبری‌سازی و مطابق وضع موجود عمل کردن و صداقت‌ناپیشگی استوار باشد، آن هم با توجیه و با هدف اصلاح امور و رسیدن به فردایی بهتر.

ادبیات اقلیت / ۵ اسفند ۱۳۹۴

تمامی حقوق برای پایگاه اینترنتی «ادبیات اقلیت» محفوظ است.

رفتن به بالا