نگاهی به کتاب مکتب‌های داستان‌نویسی در ایران Reviewed by Momizat on . ادبیات اقلیت ـ کتاب «مکتب‌های داستان‌نویسی در ایران» نوشتۀ دکتر قهرمان شیری در سال 1387 از سوی نشر چشمه منتشر شده است. نویسنده در این کتاب، داستان‌نویسی معاصر ا ادبیات اقلیت ـ کتاب «مکتب‌های داستان‌نویسی در ایران» نوشتۀ دکتر قهرمان شیری در سال 1387 از سوی نشر چشمه منتشر شده است. نویسنده در این کتاب، داستان‌نویسی معاصر ا Rating: 0
شما اینجا هستید:خانه » نقد و مقاله » نگاهی به کتاب مکتب‌های داستان‌نویسی در ایران

نگاهی به کتاب مکتب‌های داستان‌نویسی در ایران

نویسنده: دکتر رضا صادقی شهپر، استادیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد همدان
نگاهی به کتاب مکتب‌های داستان‌نویسی در ایران

ادبیات اقلیت ـ کتاب «مکتب‌های داستان‌نویسی در ایران» نوشتۀ دکتر قهرمان شیری در سال ۱۳۸۷ از سوی نشر چشمه منتشر شده است. نویسنده در این کتاب، داستان‌نویسی معاصر ایران را به مکاتب متعدد تقسیم کرده و برای هریک ویژگی‌هایی را برمی‌شمارد. پیش از بحث درباره این کتاب، برای روشن شدن مطلب، لازم است مختصری راجع به سابقه مکتب‌بندی در داستان‌نویسی ایران گفته شود.

مکتب‌بندی و قایل شدن به سبک‌های مختلف در داستان نویسی معاصر ایران، بیشتر بر اساس خاستگاه نویسندگان و تأثیر محیط و جغرافیای اقلیمی بر داستان پدید آمده است. این مقوله پیشینۀ زیادی ندارد و نخستین بار محمّدعلی سپانلو در مقاله‌ای (۱۳۵۸) در بررسی داستان‌های داستان‌نویسان جنوبی اصطلاح «مکتب خوزستان» را به کار می‌بَرد و از تأثیر اقلیم بر داستان‌نویسی جنوب سخن می‌گوید و معتقد است که جغرافیا سبک آفریده است. سپانلو همچنین در مقاله دیگری در سال ۱۳۷۶ به نام «داستان نویسی معاصر؛ مکتب­ ها و نسل­ هایش»، از چهار مکتب داستان‌نویسی خوزستان، اصفهان، تبریز و گیلان نام می‌بَرد که باید آن را بحث تکمیلی مقالۀ پیشین او دانست.

منتقد دیگر، حسن میرعابدینی است که در کتاب ارزشمند خود به نام صد سال داستان نویسی ایران (۱۳۶۹) (ج اول، ص ۵۰۵ – ۵۹۷)، تحت عنوان «ادبیات روستایی و اقلیمی» به این موضوع می‌پردازد. او دو جریان عمده به نام «ادبیات اقلیمی جنوب» و «ادبیات اقلیمی شمال» مشخّص می‌کند بی‌آنکه نام سبک یا مکتب را بر آن‌ها به نهد.

سوّمین منتقد این حوزه، یعقوب آژند است که در اسفند ماه ۱۳۶۹ در مقالۀ «وضع ادبیات داستانی در قبل و بعد از انقلاب»، از سبک‌های گوناگون نام می‌بَرد. آژند، هشت سبک را – البتّه با نوعی شتابزدگی – با ویژگی‌ها و نویسندگانش در داستان‌نویسی معاصر ایران بدین شرح مشخّص می‌کند: سبک تهرانی، سبک اصفهانی، سبک جنوب، سبک خراسانی، مکتب و سبک شمال، سبک آذربایجان، سبک شیرازی، سبک کرمانشاهی.

چهارمین منتقد، قهرمان شیری است که از سال ۱۳۸۲ به این طرف، به گونه‌ای منسجم‌تر در سلسله مقالاتی ارزشمند،[۱] درباره مکاتب داستان‌نویسی معاصر بحث کرده و سپس در سال ۱۳۸۷ همان مقالات را با تغییرات و اضافات، در کتابی به نام «مکتب‌های داستان‌نویسی در ایران» گرد آورده و چاپ کرده است.

دکتر شیری در اوّلین مقاله‌اش در این زمینه با عنوان «پیش درآمدی بر مکتب‌های داستان‌نویسی در ادبیات معاصر ایران»(۱۳۸۲)- که در حقیقت طرح اصلی کتاب مکتب‌های داستان‌نویسی نیز هست- هفت مکتب یا (سبک) را در ادبیات داستانی ایران از دوره مصدّق تا دو دهه پس از انقلاب اسلامی، با نمایندگان و نویسندگانش به شرح زیر مشخّص می‌کند:

سبک / مکتب آذربایجان: غلامحسین ساعدی، صمد بهرنگی، رضا براهنی.

سبک / مکتب اصفهان: بهرام صادقی، هوشنگ گلشیری.

سبک / مکتب خراسان: محمود کیانوش، محمود دولت آبادی.

سبک / مکتب جنوب: احمد محمود، امین فقیری، نسیم خاکسار.

سبک / مکتب شمال: نادر ابراهیمی، ابراهیم رهبر، مجید دانش آراسته.

سبک / مکتب غرب: علی اشرف درویشیان، منصور یاقوتی، علی محمّد افغانی.

سبک / مکتب مرکز: جمال میرصادقی، اسماعیل فصیح، تقی مدرّسی.

دکتر شیری کتاب «مکتب‌های داستان‌نویسی در ایران» را به شش فصل تقسیم کرده است. در فصل اول با عنوان «پیش درآمد»، به طور کلی از همان هفت مکتب مذکور در مقالۀ سال ۱۳۸۲ خود سخن می‌گوید. پنج فصل بعدی کتاب هم از این قرارند: «مکتب داستان‌نویسی آذربایجان»، «مکتب داستان‌نویسی اصفهان»، «مکتب داستان‌نویسی جنوب»، «مکتب داستان‌نویسی خراسان» و «ادبیات اقلیمی کرمانشاه». ما در ادامه نگاهی گذرا بر این فصول می‌افکنیم.

شیری در مکتب داستان نویسی آذربایجان به سه سبک داستان نویسی سنتی، مدرن و پسامدرن قایل است و نمایندگانش را صمد بهرنگی، غلامحسین ساعدی و رضا براهنی می‌داند. وی همچنین قلمرو نگاه نویسندگان آذربایجان را از یک نظام سلسله مراتبی برخوردار می‌بیند و معتقد است بهرنگی به ادبیات روستایی و ساعدی به ادبیات شهری و براهنی به ادبیات جهانی پرداخته است. مهم‌ترین ویژگی‌ها و مشترکات داستان‌های آن‌ها را هم رئالیسم جادویی، بازآفرینی واقعیت‌های تاریخی، معتقدات حزبی و مارکسیستی و بیگانه ستیزی می‌داند.

نویسندۀ کتاب، در مکتب داستان نویسی اصفهان، بیشتر بر آثار دو نویسندۀ صاحب سبک این حوزه یعنی بهرام صادقی و هوشنگ گلشیری متمرکز شده است و بر این اساس، مهم‌ترین ویژگی‌های مکتب اصفهان را تلفیق روایت سنتی و مدرن، روایت‌شکنی و بی‌اعتنایی به هنجارهای معمول و پذیرفته شده در داستان و آغاز و پایان‌های غیرمعمول، و دگراندیشی هنری و اجتماعی برمی‌شمارد.

در مکتب داستان نویسی جنوب هم سابقۀ آن را به سه نویسندۀ نسل اول یعنی صادق چوبک، ابراهیم گلستان و سیمین دانشور می‌رساند. البته نویسنده در بررسی مکتب جنوب بیشتر بر مسائل اقلیمی تأکید دارد و آن را در داستان‌های احمد محمود، منیرو روانی‌پور، محمدرضا صفدری و دیگران بازکاوی می‌کند و دلیل اصلی گرایش به مسائل اقلیمی و بازگشت به سنت‌ها و فرهنگ توده در داستان‌نویسی جنوب را قرار گرفتن در مسیر استعمار و استثمار تاریخی می‌داند.

در مکتب داستان‌نویسی خراسان، به نویسندگانی چون محمود دولت آبادی و محمود کیانوش و اصغر الهی پرداخته شده است. مشخصه‌های عمدۀ این مکتب از نگاه نویسنده عبارت است از: گذشته‌گرایی و تاریخی‌نگری، دوری از استعاره و نمادپردازی، آشتی عقل و عرفان، عشق‌ورزی به طبیعت، شاعرانگی نثر و نقّالی در روایت.

آخرین فصل از کتاب هم، با نام ادبیات اقلیمی کرمانشاه است که حتی از نظر نام‌گذاری هم متفاوت با بقیه فصل‌هاست و نه از اصطلاح مکتب برای آن استفاده شده و نه داستان‌نویسی! علی اشرف درویشیان، منصور یاقوتی و علی محمد افغانی از داستان نویسان این اقلیم‌اند و مهم‌ترین ویژگی داستان‌نویسی کرمانشاه از نظر نویسنده کتاب، تقابل فقر و غنا، ایدئولوژی‌زدگی، و رئالیسم سوسیالیستی دانسته شده است.

از نظر نویسنده، ایدئولوژی‌زدگی و نگاه حزبی و چپ‌گرایانه در نویسندگان کرمانشاه بزرگ‌ترین آسیب و ضربه را به داستان‌های ایشان وارد آورده است؛ هم از نظر محدودیت در نگرش به واقعیت‌های اجتماعی و هم از نظر فرم و وانهادن جست‌وجوگری برای ایجاد خلاقیت‌های صورتگرایانه.

ذکر یک نکته در پایان این بحث ضروری به نظر می‌رسد و آن این است که به اعتقاد نگارنده باید از مکتب‌بندی داستان‌نویسی معاصر، تنها بر اساس خاستگاه و تعلّق جغرافیایی نویسندگان به یک منطقه، احتراز کرد تا از برخی تداخل‌ها و تضادها به دور ماند.[۲] نبود یک معیار مشخص در مکتب‌بندی‌های مذکور، یک مشکل اساسی و روش شناختی است که سبب تداخل و تضاد در بیشتر این نوع از تقسیم‌بندی‌ها شده و نتیجه آن شده است که گاه نویسندگانی ناهمگون در کنار همدیگر و در ذیل یک مکتب یا سبک جای گرفته‌اند. کتاب «مکتب‌های داستان‌نویسی در ایران» در عین ارزشمندی و نگاه تازه و متفاوت نویسنده در بسیاری از موارد به مقولۀ داستان‌نویسی، متأسفانه گاه از همین منظر آسیب دیده است. نویسندۀ کتاب، مرزبندی چندان دقیقی در این باره ارائه نمی‌کند و گاه از داستان‌های یک منطقه با اصطلاح مکتب و گاه سبک و گاهی با عنوان ادبیات اقلیمی یاد می‌کند، در حالی که در همان مکاتب نیز داستان‌نویسان و داستان‌های اقلیمی و غیر اقلیمی را با هم در می‌آمیزد و در کنار همدیگر می‌آورد. چنانکه دربارۀ نویسندگان کرمانشاه اصطلاح ادبیات اقلیمی را به کار می‌برد که با عنوان کتاب و تعریف مکتب کاملاً در تضاد است و حتی در فصل اول کتاب با نام «مکتب غرب» از آن یاد می‌کند، و یا آنکه در مکتب داستان‌نویسی جنوب بیشترین تمرکز نویسنده بر ویژگی‌های اقلیمی است، اما برخلاف داستان‌نویسی کرمانشاه، نام مکتب را بر آن نهاده است.

گاهی هم نویسنده با بی‌اعتنایی از کنار برخی حوزه‌های داستان‌نویسی می‌گذرد؛ چنانکه وی با آنکه دربارۀ مکاتب داستان نویسی آذربایجان، اصفهان، خراسان، جنوب و کرمانشاه، به طور مبسوط و مفصّل صحبت می‌کند امّا از سبک شمال، چیزی نمی‌گوید و تنها در بخش پیش درآمد کتاب، حدود دو صفحه آن هم درباره ویژگی‌های کلّی منطقه شمال بحث می‌کند نه داستان‌ها و نویسندگانش! ظاهراً ایشان، داستان‌نویسی اقلیمی شمال را از اهمیّت چندانی برخوردار نمی‌بیند و البته دانسته نیست که به چه دلیلی و بر چه اساسی چنین دیدگاهی دارد. اما ابراز چنین نظری، حداقل درباره دهه چهل و پنجاه در داستان‌نویسی شمال، چندان درست نمی‌نماید. همچنین از سبک مرکز هم جز چند صفحه در فصل اول کتاب، تحلیل دیگری صورت نگرفته است.

همچنین در مکتب داستان‌نویسی خراسان عموماً یک ویژگی در یک اثر و گاه در آثار یک نویسنده، تعمیم داده شده و به نام ویژگی داستان نویسی خراسان رقم خورده است؛ برای مثال در ویژگی «نام آشتی عقل و عرفان»، مذهبی بودن دولت‌آبادی و پای‌بندی وی به رسوم دینی، اولاً با عرفان یکی انگاشته شده و ثانیاً به دیگران هم تعمیم داده شده است و مهم‌تر از همه اینکه آن به نام آشتی عقل و عرفان رقم خورده است در حالی که چنین چیزی از داستان‌ها به دست نمی‌آید. همچنین است شاعرانگی در نثر و نقالی در روایت که تنها مختص داستان‌های دولت‌آبادی است نه دیگر نویسندگان این مکتب، اما ویژگی مشترک در این مکتب به شمار آمده است.

منابع:

۱- آژند، یعقوب (۱۳۶۹) «وضع ادبیات داستانی در قبل و بعد از انقلاب»، سوره، دورۀ دوم، شماره ۱۲، ص ۱۲-۱۶.

۲- سپانلو، محمد علی (۱۳۷۶) «داستان نویسی معاصر؛ مکتب ها و نسل هایش»، آدینه شمارۀ ۱۲۱/۱۲۲، ص ۶۲/۶۴.

۳- ـــــــ، ـــــــــ (۱۳۵۸) «گزارشی از داستان نویسی یکسالۀ انقلاب»، اندیشه آزاد (نشریۀ کانون نویسندگان ایران)، دورۀ جدید، سال اول، شمارۀ یک، ص ۷-۹.

۴- شیری، قهرمان (۱۳۸۷) مکتب‌های داستان نویسی در ایران، چاپ اول، تهران: چشمه.

۵- ـــــــ، ـــــــــ (۱۳۸۲) «پیش درآمدی بر مکتب های داستان نویسی در ادبیات معاصر       ایران»، نشریۀ دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تبریز، شمارۀ ۱۸۹، ص ۱۴۷-۱۹۰.

۶-صادقی شهپر، رضا (۱۳۹۱) حوزه‌های پنج‌گانه اقلیمی‌نویسی در ادبیات داستانی ایران، فصلنامه پژوهش زبان و ادبیات فارسی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات اجتماعی. ش ۲۷. صص ۹۹-۱۲۴.

۷- میر عابدینی، حسن (۱۳۸۳) صد سال داستان نویسی ایران، ج اول، چاپ سوم، تهران: چشمه.

——

[۱] – آن مقالات از این قرارند:

– «پیش درآمدی بر مکتب های داستان نویسی در ادبیات معاصر   ایران»(۱۳۸۲)، نشریه دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تبریز، شماره ۱۸۹، ص ۱۴۷-۱۹۰.

– «ویژگی های اقلیمی در داستان نویسی کرمانشاه»(۱۳۸۳) کتاب ماه ادبیات و فلسفه، اردی بهشت ماه ۸۳.

– «آرمان ها و انگاره های اقلیمی در داستان نویسی جنوب»(۱۳۸۴) کتاب ماه ادبیات و فلسفه، تیر ماه ۸۴.

– «پسامدرنیسم و مکتب داستان نویسی اصفهان»(۱۳۸۴) نشریه دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه اصفهان، دوره دوم، شماره ۴۲ و ۴۳.

– «تاریخی نگری و اعتدال­گرایی در مکتب داستان نویسی خراسان»(۱۳۸۵) نشریه دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه فردوسی مشهد، بهار ۸۵.

[۲] – برای آگاهی از نقد مکتب‌بندی‌های مذکور رجوع کنید به:

صادقی شهپر، رضا (۱۳۹۱) حوزه‌های پنج‌گانه اقلیمی نویسی در ادبیات داستانی ایران، فصلنامه علمی – پژوهشی پژوهش زبان و ادبیات فارسی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات اجتماعی. ش ۲۷. صص ۹۹-۱۲۴.

ادبیات اقلیت / ۶ آذر ۱۳۹۴

تمامی حقوق برای پایگاه اینترنتی «ادبیات اقلیت» محفوظ است.

رفتن به بالا