پلتفرم داستانی سرراست اما عمیقاً تکاندهنده دارد. گورِنگ، روشنفکری میانسال با گرایشهای چپگرایانه، برای ترک سیگار و خواندن دنکیشوت به آژانسی مراجعه میکند که کارش به شکلی مرموز و مخوف، فرست... ادامه متن
جهان کاراواجو بیشباهت به لابراتواری انباشته از اجساد مثلهشده نیست. او چون خدای آزتک الوهیتش تنها با خون، درندگی، آتش و سبعیت تضمین میشود... ادامه متن
رضا عبده انسانی خالی از افسانه و مشحون از واقعیتهای موحش را به صحنۀ تئاتر کشاند. او برعکس سنتِ نمایشنامهنویسیِ تئاترهای عامهپسند و ملودراماتیک - که در تصرف خوشبختیها و شوربختیهای سطحی... ادامه متن
آیا انسانی که رؤیاهایش را در کمتحرکترین موضع ممکن [/ عکس پروفایل] محصور میکند، دچار «اسکیزوفرنی فرهنگی» و «اختلال خُلقی» است؟ ادامه متن
اگر مارکی دوساد را "فیلسوف اتاق خواب" بدانیم، اسلاوی ژیژک ــ به تقریب سیصد سال پس از او ــ هیچ پروایی ندارد که با لباس خواب و در هیئت یک فیلسوف پست مدرن از اتاق خوابِ خود به عنوان اتاق کار ا... ادامه متن
شعری از امیر قنبری برای بلسییا ساندورا:.منم بلسییا / دختری نه چندان سیاه چون آفریقا / با لبانی قلوهای / قدی بلند / سینههایی بزرگ / و باسنی بسیار زیبا... ادامه متن
"همیشه یک عضو در بدن شما اضافی است" عنوان یادداشتی از امیر قنبری است دربارۀ جهانِ عکاسانۀ جوئل پیتر ویتکین که در اختیار سایت ادبیات اقلیت قرار گرفته است... ادامه متن
شعری از امیر قنبری: من / گرمای تنم / و تو / آب بدنت را میفروشی / و شب / کنار مزرعۀ خاموش / در صدای وزغها / پرسه میزند... ادامه متن
بیگمان، وضعیت فرهنگی امروز ما، بیشباهت به گفتوگوی بیسروته و ابزورد ولادیمیر و استراگون در نمایش «در انتظار گودو»ی بکت نیست. با اشتیاقی وصفناپذیر و منطقی و مبتذل و کور، ادامه متن
فرض کنید بحث از هنرمندی است که قربانیِ قریحۀ طوفانیاش شده و در بی امکاناتیِ مطلق و محصور در فضایی بسته، از اثرِ «عذاب» نبوغی سرکش و طغیانگر و خلاقیتی انفجاری مجبور میشود با مدفوعِ خود روی... ادامه متن
 
                                                                                                
                 
                 
                 
                 
                 
                 
                 
                 
                 
                
آخرین دیدگاه ها