اول پدرم را کشتند / بخشی از رمان / نویسنده: لوآنگ آونگ
به یاد دو میلیون نفری که تحت رژیم خمرهای سرخ جانشان را از دست دادند.این کتاب را تقدیم میکنم به پدرم، سِنگ ایم آونگ[1] که همواره باورم... ...
ادامه محتوا ›به یاد دو میلیون نفری که تحت رژیم خمرهای سرخ جانشان را از دست دادند.این کتاب را تقدیم میکنم به پدرم، سِنگ ایم آونگ[1] که همواره باورم... ...
ادامه محتوا ›شعری از ایهور پاولیوک: کلوچههای گیلاس مادربزرگ، خاکِ عطرآگینْ از بهار / اینها خاطرات گلدوزیشده بر قلبی است، اندوهگین از غریو درنایی. / مینشینم زیر درختان صنوبر، / و شبهای مقدس دهکده را به یاد میآورم که پدربزرگ از آنها برایم حرف میزد. ...
ادامه محتوا ›خائن / داستانی ازکورتزیو مالاپارته: در فوریۀ سال 1942 در جریان محاصرۀ لنینگراد، من به طور موقت به ژنرال اِدکُویست فرماندهی لشکر نیروهای فنلاندی مستقر در نزدیکی دریاچۀ لادوگا پیوستم. ...
ادامه محتوا ›هفت داستانک نوشتهٔ اَلکس اِپستِیْن ترجمه از انگلیسی: رضا پورسیدی امید روبات در ستون مذهب نوشت: انسان. *** مهاجران فضاپیمای قدیمیِ بدون پنجرهای بود (آنها وسعشان نمیرسید یکی جدیدش را بخرند.) پیش از بلند شدن از زمین، روی سقف اتاق خواب بچهشان تعدادی ستاره کشیدند. *** داستان بچهها همۀ بچههای کودکستان نیروهای خارقالعاده داشتند. یکی میتوانست با نیروی فکرش ابرها (و اسباب) را جابهجا کند. دیگری میتوانست رو ...
ادامه محتوا ›خواهر کوچولویم سرش را تندتند جنباند. «درست است. برای رفتن به داخلش زیادی بزرگی. اما چیز عجیب دربارۀ آن مکان این است که از هر چیز دیگری که میتواند وجود داشته باشد، تاریکتر است. ...
ادامه محتوا ›